پرش به محتوا

بحث کاربر:Behaafarid/بایگانی ۵۷

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۱۵ سال پیش توسط Sicaspi در مبحث youtube
Archive
بایگانی‌ها

۰۱ ۰۲ ۰۳ ۰۴ ۰۵ ۰۶ ۰۷ ۰۸ ۰۹ ۱۰
۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰
۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰
۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰
۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰
۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰
۷۱ ۷۲

اگر درخواستی می‌دارید که برآوردن آن نیاز به دسترسی مدیریتی دارد، می‌توانید آن را در ویکی‌پدیا:تابلوی اعلانات مدیران/اکتبر ۲۰۲۴ مطرح کنید. اینطوری مدیران بیشتری از موضوع مطلع خواهند شد و کارتان سریع‌تر راه خواهد افتاد.

خرابکاری گسترده و جانبداری کاربر میثم

[ویرایش]

جناب به آفرید لازم دیدم به شما اعلام کنم با بازدید از تاریخچه ویرایش های کاربر:میثم مشخص شد ایشان در حال حذف گسترده منابع و رده های معتبر از مقالاتی هستند که به مذاقشان خوش نمیآید و با عقاید شخصیشان سازگار نیست. اینها را ببینید لطفا: [۱] و

[۲]

و

[۳]

و

[۴]

و

[۵]

رده های جاسوسان یهودی و تروریسم یهودی و تروریسم صهیونیستی وجود دارند و پاک نشده اند و قطعا مقاله های بالا در رده های ذکر شده میبایست قرار بگیرند. از اینرو تا زمانیکه این رده ها پاک نشده اند، پاک کردن رده ها از مقاله خرابکاری است. واضح است کاربر میثم به جای انجام وظایف مدیریتی در حال سو استفاده از اختیارات برای اعمال نظر شخصی است. خواهشمند است تذکر دهید.‏۱۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۴۳ (UTC)Truth Seeker

این اقدامات واقعاً جای سؤال دارد. انگار عده ای خود را فراتر از قانون می پندارند. این اطلاعات مگر بی منبع بود که حذف شان کردند. sicaspi ‏۱۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)پاسخ
قضیهٔ رده‌های تروریسم باید درست‌وحسابی حل شود. بحث‌ها را در صفحه‌های مربوط پی گیرید. به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۳۲ (UTC)پاسخ
جاسوسی چطور؟ sicaspi ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)پاسخ
جاسوس بر پایهٔ ملیت است یا ملیت مخدوم شاید. به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۸ (UTC)پاسخ
نمی فهمم منظور تان را! ولی حالا که انگار دارید پاسخ می دهید، دو سؤال بپرسم: نمی شود تاریخ طبری را در اینترنت دانلود کرد؟ از گوگل بوک می شود دانلود کرد یا نه؟ sicaspi ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)پاسخ
یعنی کشورها جاسوس می‌دارند و نه دین‌ها. ترجمهٔ فارسی تاریخ طبری را می‌خواهیذ یا اصل عربی‌اش را؟ متن عربی‌اش را احتمالاً در al-eman.net یا Alwaraq.com توانیذ یافت. ترجمهٔ فارسی‌اش (به جز ترجمهٔ بلعمی که خود یک پا تألیف است) توسط ابوالقاسم پاینده انجام شده‌است. ابوالقاسم پاینده در اوایل دههٔ ۶۰ شمسی درگذشته‌است. وز همین رو پیوند به اثر یا دادن نشان نسخهٔ اسکن‌شده‌اش (که غیرقانونی‌است) غیرقانونی‌است. به‌آفرید ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC)پاسخ
خوب سر این بحث هست و هنوز به پایان نرسیده. این رده هنوز وجود دارد. چه سیاستی حکم می کند که این گونه با آن برخورد شود؟ از پاسخ تان ممنون ام. والله ما مگر با سواد دبیرستانی می توانیم عربی تاریخ طبری را بفهمیم؟! نسخه ی اسکن شده ی طبری اصلاً وجود دارد؟ بیرون از اینجا نمی شود پیوند بدهید؟ اگر ایشان زنده بود می شد؟ چاپ اش نمی دانید کامل هست یا نه؟ (سانسور ندارد؟) sicaspi ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)پاسخ
فارسی[عربی] دبیرستان چندان به درد عربی امروز نمی‌خورذ ولی هنگام خواندن متن‌های کلاسیک عربی به کار می‌آیذ. اگر مرحوم پاینده زودتر (و نه دیرتر) مرده بوذی، شذی. باید سی سال از مرگ پذیذآورنده بگذرذ. من تا حالا به موردی از سانسور در ترجمهٔ تاریخ طبری بر نخورده‌ام. ترجمهٔ پاینده در هفده جلد چاپ شذه‌است و معمولاً در کتابخانه‌های عمومی یافت می‌شوذ. شایذ در کتابخانهٔ عمومی محلهٔ/شهر شما هم باشذ. ترجمهٔ انگلیسی‌اش هم ممکن است آنلاین یافت شود. بخش‌هایی از تاریخ طبری جداگانه به صورت متنی انتقادی با پانویس‌های فراوان چاپ شذه‌اند. مثلاً نلدکه بخشی از تاریخ طبری را با عنوان تاریخ ایرانیان و عرب‌ها به آلمانی ترجمه کرد و مرحوم زریاب خویی آن را به پارسی برگرداند. این کتاب عمدتاً به ساسانیان می‌پردازد.به‌آفرید ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)پاسخ
منظور من عربي دبيرستان بود. آخر گران است : 150 هزار تومان! sicaspi ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)پاسخ
کتابخانهٔ عمومی برای همین است. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۴۷ (UTC)پاسخ
ناگفته نماند که بنده ترجمهٔ فارسی تاریخ طبری را می‌دارم و به متن عربی هم دسترسی می‌دارم. اگر مورد خاصی هست بر توانم رسید. به‌آفرید ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۶ (UTC)پاسخ

سلام به شما

[ویرایش]

اگر وقت کردید لطفا در بحث:زبان‌های کردی نگاه کنید به بحث زبان‌ کردی یا زبان‌های کردی, دوباره میخواهند قوم سازی کنند.ojanfar ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۹ (UTC)پاسخ

دروذ. ظاهراً مشکل برطرف شذه‌است. به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۸ (UTC)پاسخ

حق تکثیر متن قوانین در ایران

[ویرایش]

وضعیت حق تکثیر متن قوانین و بخش‌نامه‌ها و آئین‌نامه‌های دولتی در ایران چگونه است؟ جایی دقیقاً مشخص شده وضعیتشان؟ برای این می‌پرسم. Raamin ب ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)پاسخ

درود. جایی حکم صریح ندیده‌ام. ولی در کتاب‌ها دیده‌ام که کل متن به صورت پیوست آمده‌است و به نظر می‌آید که به طور متعارف از آنجا که نقل عین متن قانون برای آگاهی‌رسانی پیرامون قانون یعنی به مقصود تربیتی آموزشی‌است بلامانع است. ظاهراً در ویکی‌نبشته هم با همین توجیه قرار گرفته‌است. به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۷ (UTC)پاسخ

عدم رسیدگی به شکایت

[ویرایش]

درود. اخیراً بنده شکایتی را در مورد رفتار کاربر پوویا در وپ:تام مطرح کرده ام و متاسفانه هیچ مدیری پاسخ نداده و اقدام نکرده است، برای همین در صفحه بحث شما نوشتم تا خود با توجه به منابع و دلایل مختلفی که آوردم به قضاوت بنشینید، این کاربر اصرار دارد که رده:تروریسم در ایران را به مقاله حزب توده بیفزاید و بخشی نیز با این نام (تروریسم یا عملیات تروریستی) در خود مقاله بسازد، او این طور استدلال میکند که چون محمد مسعود ترور شده و یا چون شخصی از اعضای حزب، قصد ترور شاه را داشته، پس این اعمال تروریستی محسوب میشود، و مدعی است که ترور کردن یک شخص همان تروریسم یا انجام عملیات تروریستی است، بنده بارها به او توضیح دادم که کشتن یک شخص معروف با انگیزه سیاسی یا مذهبی و... که در فارسی به ان ترور کردن هم میگویند معادل assassination است و نه terrorism (تروریسم)، تروریسم تعریف مشخصی دارد و به هر ترور سیاسی یا مذهبی گفته نمیشود، بنده دو منبع چاپی آوردم 1 و 2 که در انها به فرق ادمکشی یا ترور سیاسی و تروریسم کاملا اشاره کرده، ضمن اینکه مقاله تروریسم در بریتانیکا هم توضیحاتی داده، مثلا میگوید عملیات مسلحانه مبارزان علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی با اینکه بسیار خشونت بار و با قتل و ترور بسیاری همراه بوده، در دنیا دید مثبتی نسبت به ان وجود دارد و تروریسم محسوب نمیشود و تاکید میکند که جنگ چریکی علیه حکومت وقت در یک کشور جزو عملیات تروریستی محسوب نمیشود و تروریسم با این که در تعریف ان بسیار اختلاف نظر وجود دارد، امروزه بیشتر به عملیات سازماندهی شده جهت ارعاب و هراس افکنی علیه شهروندان عادی (و نه سیاسی و نه با انگیزه مبارزه انقلابی) میباشد. این کاربر با نادیده گرفتن کامل این دلایل با افزودن این نام به مقاله ادامه داده و 5 بار انرا برگردانده و همچنین از منابع نامعتبر استفاده میکند (مثل روزنامه کارگزاران جمهوری اسلامی، یک وبسایت مغرضانه که معلوم نیست نویسنده ان چه کسی است و چقدر نظرش اعتبار دارد)، او سعی دارد تا اعترافات طبری را به مقاله اضافه کند و برای این منظور از همان منبع نامعتبر روزنامه استفاده کرد، در صورتی که بنده به او گفتم در کتاب معتبر و جامع «اعترافات شکنجه شدگان» آبراهامیان که به صورت انلاین قابل دسترس است، در مورد اعترافات تلویزیونی اجباری و غیر معتبر بودن و ضد و نقیض بودن ان اطلاعات بسیار امده، حتی خود کیانوری هم در گزارش به نماینده سازمان ملل گالیندوپل از کاربرد شکنجه بسیار برای اعتراف گیری دروغ سخن گفته و در ان کتاب به ان اشاره شده و حتی در خود وبسایت بی بی سی فارسی (که خود این کاربر انرا به مقاله افزوده) به ان اشاره گشته. حتی بدون رجوع به کتب یا اینگونه گزارشها، هر شخص عاقل و بالغی با رجوع به عقل خود میتواند این را بفهمد که وقتی شخصی 50 سال سابقه سیاسی و عقاید خود را ناگهان پس از دستگیر و زندانی شدن منکر شود و علیه خود و گذشته خود انطور سخن بگوید، حتماً در زندان اتفاقی برای او افتاده، (در مورد شکنجه و اعترافات تلویزیونی دهه شصت در ایران قبلا هم در مقالات دیگر صحبت کرده بودم)، حال خودتان قضاوت کنید و نظر دهید. امیدوارم که مثل سایر مدیران شکایت من را بیجواب مگذارید. با تشکر فراوان. --سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۲ (UTC)پاسخ

ضمناً یکی از مدیران بدون رسیدگی به شکایات در وپ:تام و بدون هیچ توضیحی ان مقاله را در ان شرایط نامناسب قفل کرده، لطفاً مقاله را از قفل خارج کنید، به جای قفل کردن مقاله باید به کاربری که مطالب و عنوانهای نادرست را میفزاید تفهیم کرد، بنده زبانم مو در آورد از بس که در صفحه بحث او و در چندین صفحه دیگر دلایل خود را بارها نوشتم. --سیمرغ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۹ (UTC)پاسخ
با اجازه،من به این دلیل وارد نشدم که فکر می‌کردم بیشتر اختلاف و سوتفاهم باشد تا خرابکاری برا این قفل کردم که جنگ ویرایشی است لطفا صبر پیشه کرده و با هم به توافق برسید نشد،میانجی،نشد حکمیت(جناب به‌آفرید):)امیرΣυζήτηση ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۷ (UTC)پاسخ
دروذ. اینکه ترورکردن در فارسی به معنی Assassination در انگلیسی‌است اظهرمن‌الشمس است. اصطلاح دیگر برای «ترور» در فارسی «اعدام انقلابی» است. البته من چندان نمی‌پسندم چون کمی جنبهٔ حسن تعبیر می‌دارذ. به هر حال «تروریست» مناسب نیست. «آدم‌کشی» هم همینطور. فعلاً اعدام انقلابی بنویسیذ تا اصطلاح بهتری یافت شوذ. در مورد دیگر مطالب، سخن منابع غیردانشگاهی و سیاست‌زذه برای برچسب‌زنی بر مردمان کافی نیست. ولی اگر باور غلط شیوع می‌دارذ می‌توان به آن اشاره کرد و نظر منابع آکادمیک راهم در کنار آن ذکر کرد. اگر کاربر همچنان بر تروریسم اصرار کرد خبر دهیذ تا برخورد شوذ.به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)پاسخ
این ذال معجمه به چه کار آید و سودش چیست؟ سخت‌کردنِ خواندن نوشته‌های شما برای امثال ما؟؟ :-) Raamin ب ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۰۲ (UTC)پاسخ
خواجه نصیرالدین طوسی فرموذه‌است:
آنان که به پارسی سخن می‌راننددر موضع ذال دال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکنِ جز وای بوَذدال است وگرنه ذال معجم خوانند
وز همین روی است که سعدی «پدید» و «لذیذ» را قافیه کرده‌است.
من هم فعلاً کرمم گرفته‌است که این قاعده را رعایت کنم (فقط در صفحه‌های بحث). خیالش را سالیان بوذ که در سر می‌داشتم. امروز عملی کردم. یکی از سوذهایش این است که کسی خرذ را با خرد را اشتباه نمی‌گیرذ. روزی که مقالهٔ خرد (عقل) را می‌نوشتم به ذال معجم می‌اندیشیذم. به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۴۳ (UTC)پاسخ
چه بسا سوال ساده لوحانه‌ای باشذ ، اما بعد چطور باید تلفظ نموذ؟ --Adler ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)پاسخ
. یعنی چون تلفظ th در They انگلیسی یا چون ذ عربی. (این آخری را اول بایست که گفتمی). به‌آفرید ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)پاسخ
این پرسش ساده‌لوحانه را من هم در ذهن داشتم. جالب اینکه چشمانم چه زود به این نقطه اضافی خو گرفتند. :)--آبتین ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)پاسخ
دست شما درد نکند!! --Adler ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۲ (UTC)پاسخ
:-). بله بعد از مدتی اصلاً به چشم نمی‌آیند. راستی شایذ برایتان جالب باشذ که در برخی دست‌نویس‌ها دال را هم با نقطه نوشته‌اند ولی نقطه را زیر آن قرار داذه‌اند. به‌آفرید ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)پاسخ
تلفظ ذال و یا مشابه‌اش، پیش از نفوذ زبان عربی، در زبان فارسی نیز سابقه داشته است؟ البته این سوال را در مورد ث نیز دارم. ببخشید دو پرسش دیگر نیز دارم که در ادامه خواهم پرسید :)--آبتین ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)پاسخ
این ذال معجم مرحلهٔ میانی در تبدیل ت در پارسی میانه به د بوذه‌است و احتمالاً در اواخر ساسانی این ت خود ذ تلفظ شذی. نکتهٔ دیگر اینکه صدای ذال در فارسی معمولاً اختلاف واجی با د نمی‌دارذ. یعنی دو کلمه نمی‌توانیذ یافت که اختلافشان فقط در دال و ذال باشذ. اصلاً در بسیاری از نسخه‌های کهنی که قاعدهٔ ذال معجم رعایت نشذه‌است ذال‌های موجود فارسی هم دال کتابت شذه‌است: مثلاً پدیرفتن و گداشتن. حتی قرائنی در دست است که در لهجهٔ بلخ غزنین و ماوراءالنهر این تفاوت را قائل نشذندی. به طور کلی این قاعدهٔ ذال در شعر رعایت شذی. ولی تا آنجا که می‌دانم فرخی (تحت تأثیر لهجهٔ محلی) ذال معجم را با دال عربی قافیه کرذه‌است. پیرامون حرف ث هم بایذ بگویم که این واج در پارسی باستان و اوستایی وجود داشته‌است. در فارسی میانه جز واج‌های استاندارد نبوذه‌است. (ولی ظاهراً در پهلوی اشکانی بوده‌است). در بعضی لهجه‌های محلی در دورهٔ تکوین فارسی دری هم بوده‌است بعضی واژه‌های فارسی که امروز با ت می‌نویسیم در برخی دست‌نویس‌های کهن با ث نوشته شده‌است. به هر حال اتخاذ این حرف‌ها برای نوشتن مطلب ناشی از آن بوذه‌است که صورت ملفوظ حرف را مشابه آوای موردنظر یافته‌اند و نه بر عکس. یعنی اگر در لهجهٔ محلی صدایی می‌داشتند هنگام نوشتن آن به تلفظ حروف در الفبای عربی نگاه می‌کردند و منطبق‌ترین حرف را بر می‌گزیذند و گاه اگر راضی نمی‌شذند علامتی (معمولاً سه نقطه) بر حرف می‌افزوذند. چنان که در مورد چ و پ و ژ کرده‌اند. در برخی دست‌نویس‌ها گ را هم به صورت ک با سه نقطه نوشته‌اند. تا همین اواخر در کتاب‌های چاپ عثمانی همچنان گ با سه نقطه نوشته می‌شذ. به‌آفرید ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)پاسخ
سپاس از توضیح مبسوط تان. می‌خواستم بدانم اگر این هم‌خوان‌ها در پارسی ریشه‌ داشته‌اند در به‌کارگیری‌شان امساک نکنم. سوال دوم اینکه، قصد دارم برای طبقات صوفیه، یعنی همان ترجمهٔ خواجه عبدالله انصاری مقاله‌ای بسازم، با عنایت به‌اینکه طبقات صوفیه اصلی (عربی) مورد نظر من نیست، آیا مجازم برای این اثر خواجه، (با توجه با مقایسه میزان سرشناسی دو اثر) همین نام را به‌کار ببرم و یا نه بهتر است نام‌اش را ترجمه طبقات صوفیه گذاشته و آن یکی را برای اصل‌اش خالی بگذارم. سوال دوم را با توجه به‌اینکه کاربر مرتکب، متوجه اشتباه خودش شده است، دیگر نیازی به طرح‌اش نمی‌بینم.--آبتین ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)پاسخ
دروذ. به نظر من طبقات‌الصوفیه را صفحهٔ ابهام‌زدایی کنیم و یک طبقات‌الصوفیه (سلمی) یا (عربی) بداریم و یک طبقات‌الصوفیه (انصاری) یا (فارسی). به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)پاسخ
ممنون.--آبتین ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)پاسخ
درود جناب به افرید و ممنون از راهنمایی و توضیحات، خوشحال میشوم اگر در صفحه بحث حزب توده ایران فعالانه حضور داشته باشید و نظر دهید، مشکل کماکان در انجا وجود دارد، من دلایل و مدارک متعددی آوردم و گویا بحث کردن با کاربر:پوویا فایده چندانی ندارد. (علی رغم اینکه دیگر کاربران هم در بحث شرکت کرده و مطالبی را گوشزد کرده اند). با تشکر --سیمرغ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۱ (UTC)پاسخ
درود. بعید می‌دانم که فرصت کنم حضور فعالانه بدارم. این یک دو روز بیش از حد در ویکی وقت گذاشته‌ام و کارهای زندگی واقعی عقب افتاده‌است. پیشنهاد هم این است که چکیدهٔ سخن‌های مبتنی بر شکنجه و روزنامه‌های ج‌اا را در سه خط به صورت نظر ویراستارانه در مقاله بیاورید به این صورت که این حرف‌ها هم گفته شده‌است که البته منابع آکادمیک آن را فاقد ارزش می‌دانند. به هر حال ترور محمد مسعود زیرعنوان نباید باشد اشاره به آن در ضمن یک متن صورت باید گیرد. تازه قضیهٔ محمدمسعود کمی پیچیده‌تر است چه حتی اگر خسرو روزبه عامل آن باشد سر خود بوده‌است و به حزب مربوط نیست. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۶ (UTC)پاسخ

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!!

[ویرایش]

سلام!

من مشکلی در مورد معنی فارسی چند لغت انگلیسی با یکی از دوستان داشتم که «دانقولا» پیشنهاد داد که به شما مراجعه کنم. پس لطفا به قسمت میانجیگری برای حل اختلاف مراجعه کنید و نظر خود را برای من بفرستید.(البته لطف می کنید ها !)

فقط لطفا سزیعتر.

Gire 3pich2005 ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)پاسخ

سلام. الان سر کارم. به منزل که باز گردم نگاه می‌کنم. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۲۰ (UTC)پاسخ

درخواست پرچم موقتی برای Adlerbot

[ویرایش]
بسمه تعالی

تاریخ: ۲ خرداد (۳ تیر) ۱۳۸۸

شماره: ۰۰۶ ک ۱۲-۰۷

پیوست: التماس دعا

«سال اصلاح الگوی مصرف گرامی‌ باد.»

از: دبیرخانه سمنو

به: معاونت دیوانسالاری کل

با سلام و عرض خسته نباشید،

همانطور که مستحضرید، این واحد کاربری با به کار گیری توان و نیروی مهندسان جوان، متعهد و متخصص تحت اختیار، به ایجاد صفحات و رده‌های مربوط به سالها اقدام نموده از بذل توجه آن معاونت محترم و اعطا موقتی پرچم (خارج از نوبت) بهرمند گردید. با اتمام نسبی‌ عملیات، پرچم طبق نظر قبلی‌ واستانده شد.

ضمن تشکر دوباره از همکاری مفید آن واحد دیوانسالاری، بدین وسیله تقاضای دریافت پرچم موقتی نوبت دوم جهت اصلاحاتی (در عین پایبندی به اصول) از این دست بر روی تولیدات قبلی‌ برادران ارجمند در واحد لدسگروپ ارائه میگردد.

با آرزوی توفیق بیشتر در راه خدمت در راه اعتلای نام انقلاب نرم افزاری و پاسداری از خون شهدا. / ک

ستاد مهندسی‌ نیروی ویرایش ویکی - سمنو

رونوشت:

  • دبیرخانه کاسد، جهت اطلاع
  • بایگانی معاونت کل وکزاد

--Adler ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۳ (UTC)پاسخ


O b y d w n y h - d p y r a n - d p y r y - w h a p r y t y 

[انجام شود. دبیران دبیر. به‌آفرید]. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۱۶ (UTC)پاسخ

applyOnSelection+SuperTool

[ویرایش]

سلام،
به‌آفرید گرامی یک خواهشی ازتان داشتم، خوب دست شما و محسن درد نکند، آن مشکل مونوبوکی با افزودن آن "true" حل شد ولی همان‌گونه که خود محسن در آنجا گفته بود، او اجرای «ابرابزار» را هم در BehaafaridTools خود بر متن گزیده کرده‌است:

if (mohsenMode) {
    if (mohsenMode === 1) { // should just return string. Called from superTool().
      return f(obj);
    } else {
      applyOnSelection(f);
    }
  } else {
    obj.value = f(obj.value);
  }

و به ویژه در:

function superTool(obj) {
  applyOnSelection(function(s) {
    s = YKarabic(s);
    s = FM(s);
    s = nonStandard(s);
    s = digits(s, 1);
    s = punctuation(s);
    return s;
  });
}

هر چه کردم که با خود او هم در بحث کاربر:Mohsens#مشکل مونوبوک _ که ازتان می‌خواهم حتماً بخوانیدش _ در میان گذاشتم نتوانستم در مونوبوکم اعمال کنم و ایدر دکمهٔ «ابرابزار» مونوبوکم هیچ کار نمی‌کند... گفتم از شما بخواهم که این قابلیت جدید مونوبوک محسن را در مونوبوک خودتان اعمال کنید تا من از مال شما بردارم، هر چه می‌کنم از آنِ خود محسن در مونوبوک من جواب نمی‌دهد ولی هر چه از مونوبوک شما می‌آورم بی مشکل خاصی آغاز به کار می‌کند.... می‌شود لطفاً این کا را بکنید، سرعت اینترنتم کم است و با این ابزار بسیار راحت‌تر و سریعتر و بدون خرابکاری و دست‌برد در متن و امضای کاربران دیگر می‌توان در جاهایی مثل قهوه‌خانه یا صفحه‌های بحث بنویسم....یوشیچی تویوهارا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)پاسخ

دروذ. باشذ این قابلیت‌های جدید را می‌افزایم. کار دشواری نیست. چند ساعت تا یک روز فرصت دهید. همکنون سخت گرفتارم. از صبح باز گرفتار بوده‌ام. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)پاسخ
باشد دستتان درد نکند، می‌دانم گرفتارید، در بالاتر اشاره کرده بودید ... سپاس --یوشیچی تویوهارا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)پاسخ
✓ به‌آفرید ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)پاسخ
با سپاس از شما، همهٔ تابع‌ها «بر بخش گزیده» کار می‌کنند جز FM، به همین خاطر در کاربرد ابرابزار تنها YKarabic که در بالای FM فراخوانی می‌شود، «بر بخش گزیده» کار می‌کند و بقیه بر کل متن عمل می‌کنند:( — پیام امضانشدهٔ قبلی را یوشیچی تویوهارا (بحث • مشارکت‌ها) نوشته‌است.
درود. مشکل از ابرابزار است. تک‌تک توابع کار می‌کنند. حتی FM: مثلاً یک بند را انتخاب کنید و FM را بر آن اعمال کنید. اصلاح ابرابزار هم نسبتاً ساده‌است. امشب اگر وقت کنم اصلاحش می‌کنم. ممنون از گزارش خرفستر. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)پاسخ
آری حق با شماست؛ FM مشکل ساز نیست. ایراد از ابرابزار است. ولی من از پس برطرف‌کردنش برنیامدم :(با سپاس فراوان از شما. راستی خواستم به تقلید از آنچه در نسخه‌های پیشین monobookتان بود و «،» چسبیده به واژهٔ بعدا را به «، +واژهٔ بعد» تبدیل می‌کرد (و با اینکه درست کار می‌کند نمی‌دانم چرا از تابع Punctuation مونوبوکتان پاک کرده‌اید!) برای «نقطهٔ ته جمله» (full stop) نیز دستوری مشابه در دل Punctuation بگنجانم، ولی دیدم نتیجه فاجعه‌بار است؛ تمام حروف از هم جدا می‌شوند و با هربار اجرای تابع Punctuation نقطه‌ای تازه بین حروف نمودار می‌گردد!!! یوشیچی تویوهارا ‏۳۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۴۵ (UTC)پاسخ
نقطه معنای خاص می‌دارد. برای انیکه به معنی نقطه به کار رود باید یک \ پیش از آن بگذارید. کلاً هم مواظب باشید. نقطه بدقلق‌تر از ویرگول است چون مثلاً در نشانی‌های اینترنت و جاهای دیگر باید بی‌فاصله وارد شود. به‌آفرید ‏۳۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)پاسخ

برکناری مدیران

[ویرایش]

برای تدوین سیاست برکناری مدیران چه باید کرد؟ چگونه می‌توان سیاستی پیشنهاد کرد؟ sicaspi ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)پاسخ

البته می‌دانم که شما از به‌آفرید پرسیده‌اید، ولی چون اینجا بودم این را می‌نویسم که صفحهٔ ویکی‌پدیا:رأی‌گیری برای تکمیل سیاست‌های انتخاب مدیران وجود دارد که بخشی به نام «عزل مدیران» دارد که گمانم دیدم ۱۵ کاربر به آن «گزاره» رای مثبت داده بودند.یوشیچی تویوهارا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۱ (UTC)پاسخ
دست شما درد نكند. اين كارها را چرا توي قهوه خانه اعلام نمي كنند. sicaspi ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۶ (UTC)پاسخ

به ویکی‌پدیا خوش‌آمدید!

[ویرایش]

درود خدمت به‌آفرید بزرگوار، من اگر بخواهم در مونوبوکم به جای {{جا:خوشامدید|~~~~}}‎ از {{جا:خوشامد ۲|~~~~}}‎ استفاده كنم باید چگونه تغییرش بدهم؟ ممنون می‌شم كمک كنید. با تشكر.-- Phobia ☻☺ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)پاسخ

دروذ. به مونوبوتان برویذ یعنی کاربر:PHoBiA/monobook.js دکمهٔ ویرایش را بزنیذ و «{{جا:خوشامدید|~~~~}}» را به «{{جا:خوشامد ۲|~~~~}}» تغییر دهیذ. می‌توانیذ پیش از ویرایش «خوشامدید» را بیابید تا حدوداً بدانید که کجاست یا اینکه با ویرایشگر پیشرفته‌تری صفحه را ویرایش کنید. اگر به مشکل برخوردیذ خبرم کنیذ.به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)پاسخ
با اجازه به‌آفرید، مثل این کاری که من انجام دادم. --آیدا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)پاسخ
ممنون از هر دو، فكر می‌كردم باید كد‌های دیگرو هم عوض كنم. دوستدار.-- Phobia ☻☺ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۱۳ (UTC)پاسخ

قطع دسترسی

[ویرایش]
دفعه بعدی قطع دسترسی را بدون مشورت باز کنید، برای مدتی به مرخصی می‌فرستمتان مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)پاسخ
اینجا را هم خوب بخوانید.برای افرادی مثل شما نوشته‌اند. مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۸ (UTC)پاسخ
:-)) هنگام برخورد با موجودی چون شما همهٔ قواعد را نادیده باید گرفت تا شرّ کمینه شود. دفعهٔ بعد هم از روی بغض کسی را ببندید (چون مثلاً جایی به شما رأی منفی داده‌است) جایی خواهم فرستادتان که عرب نی انداخت. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۴ (UTC)پاسخ
بکنید.اما به قوانین ویکی‌پدیا احترام بگذارید.:-) مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)پاسخ
هدف کم کردن شرّ است. اگر لازم باشد همهٔ قوانین را نادیده باید گرفت. فعلاً کم کردن شرّ در باز کردن کسانی‌است که از روی بغض و لجبازی می‌بندید. تا چنان کنید چنین خواهم کرد. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۴ (UTC)پاسخ
شما هم از روی حب (چون به شما استاد می‌گویند یا بهتان رای مثبت) می‌دهند آنها را باز می‌کنید.این روش شما اشتباه و برخلاف همه قوانین ویکی‌پدیاست مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۲۰ (UTC)پاسخ
حب؟ مگر امیر سندباد را بست من اعتراض کردم؟ من رفتارهای حسامی را خنثی می‌کنم نه رفتارهایی که نمی‌پسندم. اگر رفتاری را نپسندم اعتراض می‌کنم. وحید ظهیری دهها بار قطع دسترسی کرده‌است که با آن مخالف بوده‌ام و بسیار ناعادلانه یافته‌ام. ولی حسامی عمل نکرده‌است. کارهای شما از لون دیگری‌است و اسف‌انگیز است. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۲ (UTC)پاسخ
رفتارهای شما هم غلط است.شما روح قوانین را نادیده می‌گیرید.حسام را در ویکی‌پدیا مظهر شر کرده‌اید و تلاش می‌کنید خود را مظهر عدل داد نشان بدهید.جالب اینجاست این رفتار شما فقط برای عده‌ی خاصی است.گردآفرید الفبه و سندباد یا اجانفر .خودتان این به موضوع دقت کرده‌اید؟شما به خاطر دوستی حاضرید حتی قوانین را نادیده بگیرید،این اصلا درست نیست.چیزی که به نظر شما غلط و قرون وسطایی است لزوما اینگونه نیست.ویکی‌ آمده است برای همه این موضوعات راه حل پیش پای ما گذاشته است.من از شما انتظار ندارم رفاقت با دوستانتان را نادیده‌بگیرید فقط خواهش این بوده و هست به قوانین احترام بگذارید.شما اینجا باید مظهر قانون باشید که فعلا شده‌اید مدافع ترول‌ها.من به شما احتراما می‌گذارم بارها هم تلاش کرده‌ام که این موضوع را نه در حرف بلکه در عمل ثابت کنم.اما شما فقط دفاع از دوستانتان را آینه پیشه رو قرار داده‌اید کسی را این جمع یارای ورود نیست مگر اینکه به شما بگوید استاد .البته اینکه شما استاد همه ما هستید در این شکی نیست من خودم بارها از شما چیزهای فراوانی آموخته‌ام اما اجازه ندهید قانون‌شکنی در اینجا باب بشود.بارها مدیران قبلتر از من به رویه رابین هودی شما اعتراض کرده‌اند.ما چشمهایمان را بارها شسته‌ایم و جور دیگر دیده‌ایم اما این بار با وایتکس هم شستیم افاقه نکرد.یادش بخیر لختی قبل با یکی از قدیمی‌ترین مدیران ویکی‌پدیا انگلیسی حرف می‌زدم ازش پرسیدم ترول‌ها را چطور می‌شود پیدا کرد جواب خوبی داد:shoot one , other will come to the funeral .سندباد تخلفاتش آنقدر هست که همین الان حداقل شش ماه بسته شود.مطمئن باشید حمایت کافی از طرف سایر مدیران را هم دارم که این را می‌گویم اما ایشان چون در مجموع کاربر مفیدی است از یک حمایت معنوی برخوردار است.من از شما انتظار دارم از راه حل های موجود برای حل مشکل استفاده کنید نه چون من مظهر شر هستم و شما مظهر عدل برای خودتان الله بختکی قوانین را نادیده بگیرید.امیدوارم درک کنید این رفتار شما نتنها به سیستم کمکی نمی‌کند آنرا بشدت آلوده و ارتباط متقابل میان مدیران را از میان می‌برد.دوستدار ابدی مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۵۰ (UTC)پاسخ
واقعاً متأسفم. بیش از هر کار در صدد نیّت‌یابی من‌اید. قبل از هر چیز پیرامون حسام بگویم که من هرگز ورا مظهر شرّ نکرده‌ام حتی در صفحهٔ رأی‌گیری برای خلعش گفتم کارهای دیگرش خوب است و فقط از قطع‌کردن‌دسترسی منع باید شود. اصولی که من به آن پایبندم ساده‌است: وقتی پای خودمان وسط است چه در مقاله چه جای دیگر تا جای ممکن قطع‌دسترسی نباید کرد و این کار را به دیگران باید سپرد. شما دسترسی سندباد را باز کردید. وقتی رفت در صفحهٔ نظرخواهی برای خلع شما رأی منفی داد باز بستید! حتی دلیل هم ذکر نکردید. بروید این را به دوست مدیرتان در ویکی انگلیسی بگویید ببینید چه می‌گوید. هر مدیری به کرّات چنین کند کارش را خنثی خواهم کرد. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۷ (UTC)پاسخ
خواستید دلیلش را جداگانه برایتان می‌فرستم.اما لطفا وقتی پای دوستانتان در میان است از دسترسی‌تان استفاده نکنید.لحظه‌ای باخود فکر نکردید من چرا باز کردم و چرا دوباره بستم ؟ مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)پاسخ
جداگانه یعنی چه؟! به دلایل پشت پرده که نمی‌توان بست! دلیل قطع دسترسی را باید شفاف ذکر کرد و ثبت کرد. قطع دسترسی نخست شما اشتباه بود چون خود با کاربر درگیر بودید. ولی شاید می‌شد زندیقانه از آن دفاع کرد. گرچه از نظر من کارتان به هیچ قابل دفاع نبود. با نگاه کردن به تاریخچه مشخص است که وقتی دسترسی سندباد را باز کرده‌اید سندباد به شما یک رأی منفی داده‌است و هیچ کار دیگری انجام نداده‌است. سپس شما وی را بسته‌اید! کار شما دوبار خنثی بایست شذی. بار اول که سندباد را بستید و بار دوم که سندباد را بستید. و اکنون برای سوم که به جنگ چرخشی روی آورده‌اید و به قطع دسترسی را در خنثی‌سازی عمل مدیری برای بار دوم انجام داده‌اید. برای بار ان‌ام: هر گاه با کاربری درگیرید از اختیارات مدیریتی خود به عنوان حربه علیه وی استفاده مکنید. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۵۹ (UTC)پاسخ
قطع دسترسی اول کاملا صحیح بود.من در پی صحبتی که با ایشان داشتم قطع دسترسی را بار داشتم.با توضیحاتی که ایشان offwiki داد.اما متاسفانه قصد ایشان فریب من بود.امیدوارم که شما درک کنید.دوستدار مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)پاسخ
اصلاً صحیح نبود. شما با کاربر در مقاله درگیری می‌داشتید. درگیری هم از نوع ویراستاری بود. می‌توانستید شکایت کنید تا مدیر دیگری رسیدگی کند. عملیات جبران فریب هم دقیقاً عمل از روی بغض است! کاربر پس از بازگشت با مقاله کاری نداشت که قطع دسترسی‌اش کنید. هیچ اخلالی هم در سیستم نکرد. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۲۹ (UTC)پاسخ
نه ویراسترانه نبود من به چنین مقالاتی کاری ندارم اما کسی بخواهد با اخلالگری مطالب مفید را از صفحات حذف کند برخورد می‌کنم.از روی بغض هم نبود من و ایشان offwiki توافقی کردیم و ایشان under probation باز شد متاسفانه از حسن نیت من سواستفاده کرد.ایشان در زمان باز شدن سعی کردن با اخلال من را از روند کاریم باز دارند که این خود دوباره شایسته بستن است.امیدوارم همکنون درک کرده باشید چرا مدیران را با رای کاربران منصوب می‌کنند اما با رای کاربران عزل نمی‌کنند.اینطوری هر ترولی را ببندی می‌رود یک رای می‌دهد و هر زمانی خواستی ببندیش رابین‌هودی یافته خواهد شد که آنرا پیرهن عثمان کند.کمی به موضوع فکر کنید.من به تفکر شما احترام می‌گذارم ذهن اندیشمندی چون شما حیف است بدون در نظر گرفتن جوانب و فقط به صرف دوستی و احترام استادی از شاگردش به ناحق دفاع کند.با تقدیم احترامات فائقه --مردتنها ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۲ (UTC)پاسخ
دادن رأی منفی به شما اخلال نیست. دقت کنید که سندباد جز رأی به شما کار دیگری نکرد و املای ننوشته غلط نمی‌دارد. اگر بعد از بازگشت نقض سه برگردان کرده بوذی و شما ورا بستیدی آن رأی منفی که به شما داده بود مهم نبودی و بستن شما توجیه داشتی. من که نمی‌گویم مخالفان خود را نبندید. من می‌گویم مخالفان خود را هنگامی که در آن لحظه با شما درگیرند مبندید. در سایر موارد وجدانی عمل کنید و اگر احساس می‌کنید سیاست‌ها را زیر پا می‌گذارند ببندید وگرنه مبندیذ. به‌آفرید ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۶ (UTC)پاسخ
من با وی در حال درگیری ویرایشی نبودم خرابکاری کرد واگردانی کردم و به وی هشدار دادم گوش نداد بسته شد.به همین سادگی. مردتنها ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۹ (UTC)پاسخ
درگیری ویرایشی‌است که شما خرابکاری نام نهاده‌اید. ولی فعلاً بحث من این نیست. بحث من بستن کاربر پس از یک رأی منفی‌است. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)پاسخ
نیست.حذف مطلب منبع‌دار قابل اثبات مصداق بارز زدودن اطلاعات مفید از صفحات است.فکر می‌کنم مسئله به شما مشتبه شده‌است که من به خاطر یک رای منفی در یک صفحه غیرقانونی کاربری را می‌بندم.محض اطلاع شما من حتی اگر از مدیریت در ویکی‌پدیا فارسی عزل بشوم بازهم دسترسی مدیریتی در ویکی‌پدیا فارسی و همه ویکی‌های تحت نظر بنیاد را خواهم داشت.ویکی‌بدها در همه ویکی‌ها دسترسی مدیریت و دیوانسالاری را دارند.متاسفانه شما به خاطر گزارش‌های غلط یاهو مسنجری بدون مشورت کار اشتباهی کردید.خواهش می‌کنم(please) اگر با عملی که من به عنوان مدیر کردم مخالف بودید به جای استفاده از بدترین راه و ایجاد جنگ چرخشی روندی را که در صفحه بحثم توضیح‌ دادم را طی کنید.اینجا ساعت پنج بامداد شد و من باید کمی استراحت کنم که به کلاس اول وقت صبح برسم در ضمن اگر در هنگام بحث کمی تند شدم لطفا مرا ببخشید ویکی‌پدیا برای من اهمیت زیادی دارد.دوست ندارم نازک‌آرای تن ساق‌گلی که بجانش کشتم و به جان دادمش آب ببرم بشکند.دوستدار شما مردتنها ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۰۶ (UTC)پاسخ
مسئله به من مشتبه نشده‌است. این دقیقاً اتفاقی‌است که افتاده‌است. کاربر باز شد دیگر سراغ هیچ مقاله‌ای نرفت و هیچ خطایی مرتکب نشد. در یک نظرخواهی رأی منفی به شما داد. توسط شما بسته شد. هیچ کار دیگری هم نکرده بود. پیرامون ویکی‌بدی: حق دخالت در ویکی‌های مدیردار علی‌العموم (مگر با توافق کاربران آن ویکی) و ویکی فارسی علی‌الخصوص نمی‌دارید. پیرامون خنثی‌سازی کار شما: شما چندین مورد خطاهای مدیریتی داشته‌اید. ولی کاری به آنها نمی‌دارم. تنها هنگامی وارد عمل می‌شوم که خودتان از طرف‌های درگیرید. پیشتر کارت سفید از جانب شما داشتم که فرموده‌اید باطل شده‌است. از همین روی فقط در مواردی که خود طرف درگیری بوده‌اید دخالت می‌کنم. کاربران ویکی تاوان قلدری شما در بحث‌ها را نبایند داد. راه حل هم ساده‌است. دو سه تا رفیق جانجانی در میان مدیران می‌دارید که اگر حق با شما باشد ساکت نخواهند نشست. اگر خودتان وارد شوید وا می‌گردانم. اگر دیگران ببندند کارشان را خنثی نخواهم کرد. بلکه قضیه را از طریقی دیگر پی خواهم گرفت. سحرگاه خوش. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۳۵ (UTC)پاسخ
اوکی من تمام تلاشم را برای فهماندن موضوع به شما کردم گرچه از ابتدا هم امیدی نداشتم ولی قضیه شرط بلاغ و اینها بود.یادتان باشد کسی را که خواب است می‌توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز. مردتنها ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۴ (UTC)پاسخ
پیام دیده شد. سری به افسوس تکان داده شد. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۱۹ (UTC)پاسخ

برگردان فارسی

[ویرایش]

نظر شما اینجا مورد appreciate من خواهد بود. تشکر.--زرشک ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۵۳ (UTC)پاسخ

درود. چیزی نوشتم. به‌آفرید ‏۲۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۷ (UTC)پاسخ

youtube

[ویرایش]

تقاضا دارم اگر هستيد سريع جواب بدهيد، اين سايت چه زماني مي تواند به عنوان منبع استفاده شود؟ آيا اشكالي دارد اگر مثلاً بنويسيم: باراك اوباما گفت: من آفريقا را دوست دارم، و براي اين جمله از يوتيوب ويدئويي بياوريم كه او با زبان خودش چنين چيزي را گفته باشد؟ sicaspi ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)پاسخ

مشکلی نیست. ولی بهتر است خبرگزاری و سایر اطلاعات منبع‌شناختی ذکر شود. آنوقت پیوند به یوتیوب فقط برای سهولت دسترسی به محتواست و نه اصل منبع. به‌آفرید ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)پاسخ
ويرايشهاي اخير محمد خاتمي (...) را مي شود بررسي بفرماييد؟ sicaspi ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)پاسخ
فعلاً از نظر من دانشنامه‌ای نیست. اگر بعداً منابع مستقل پیرامونش نوشتند و در تحلیل‌ها ظاهر شد دانشنامه‌ای می‌شود. فعلاً های و هوی‌های سیاست‌زده‌است. به‌آفرید ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)پاسخ
نگاه كنيد خود فيلم را شايد نپسنديد ولي پيرامون اين اتفاقاتي افتاده مردم اعتراضاتي كرده اند و جلوي سخنراني طرفداران او را گرفته اند، اينها همه اتفاقاتي است است كه افتاده و مطبوعات كثير الانتشار هم بدانها پرداخته اند مثل روزنامه اعتماد ملي. sicaspi ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)پاسخ
اگر تمام نوشته‌های روزنامه‌ها پیرامون خاتمی در مقاله بیاید که یک ویکی جداگانه برای خاتمی باید داشت. ویکی‌پدیا:تازه‌گرایی را هم ببینید. به‌آفرید ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)پاسخ
نوشته یک چیز است و افشای عقاید جنجال برانگیز به حدی که مردم علیه او تظاهرات کنند چیز دیگر. تا 10 سال که چه عرض کنم تا 100 سال دیگر هم چنین چیزی در پرونده ی او خواهد ماند. این که عده ای این را سانسور می کنند نباید دلیلی بر حذف آن باشد. sicaspi ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۳ (UTC)پاسخ
فعلاً رفتارها مثال روزمرگی زدگی‌است. در انتخابات آمریکا هم هر روز موضوع جدیدی داغ می‌بود و همهٔ رسانه‌ها به آن می‌پرداختند چنان که گفتی مهم‌ترین موضوع جهان است. : از سخنان نژادپرستانهٔ فلان کله‌گندهٔ طرفدار فلان نامزد گرفته تا صد مسئلهٔ دیگر. اگر شش ماه دیگر چند منبع معتبر به آن پرداخنند آن گاه بنویسید. ملت همیشه در صحنهٔ ما هم دائماً مشغول تظاهراتند. چنان که خود بهتر می‌دارید برای هر تظاهرات چند خط مدخل دانشنامه سیاه نمی‌کنند.به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)پاسخ
یعنی این اظهارات و اتهاماتی را که کری و بوش یا کلینتون و اوباما به هم می زدند در ویکی نیامده؟ اینها همه در جریان 4 سال آینده ی یک مملکت مهم اند و هی مطرح می شوند. هنوز بعد از 4 سال گفته های آقای احمدی نژاد در یکی دو روز مانده به انتخابات مطرح است و مورد بحث قرار می گیرد.این اتفاق از آن جهت تاریخی است که اندیشه های یک فرد را دارد نشر می دهد، و خلاف عقاید مورد تبلیغ اوست لذا جنجالی شده. sicaspi ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)پاسخ

محمد خاتم

[ویرایش]

لطفاً محمد خاتم را به محمد خاتمی و محمد خاتمی را به سید محمد خاتمی منتقل کنید. محمد خاتم nickname است علی الظاهر طبق این(آخر بحث) و این .

تخلص بودن نام مهم نیست. مثلاً لازم نیست مقالهٔ سعدی مصلح بن عبدالله باشد. یا ولتر، ژان فرانسوا آروئه. (وپ:زندگی) به‌آفرید ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۶ (UTC)پاسخ
فقط به دلیل تخلص بودن نیست، کاربرد اش هم کمتر است. من خودم اینجا اولین بار چنین کاربردی را دیدم. مثلاً در مجله گیله وا آمده بود خاتمی. اصلاٌ اکثر منابع نام شناسنامه ای شان را به کار برده بودند. sicaspi ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)پاسخ
دریع که قضیه به این سادگی نیست. محمد خاتمی خیلی بیشتر دلالت بر سید محمد خاتمی می‌کند تا بر محمد خاتم. به نظرم بهتر است که یک محمد خاتمی (ابهام‌زدایی) ساخت و نیز محمد خاتمی (ارتشبد). به‌آفرید ‏۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)پاسخ
من هم همین را می خواستم بگویم که چنین چیزی بسازید. ولی عنوانش را هم بکنید محمد خاتمی ارتشبد. الآن شاید در رسانه ها این دلالت باشد ولی در نشریات 30 سال قبل ارتشبد خاتمی مشخص است. sicaspi ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)پاسخ

گوشه چشم

[ویرایش]

چاکر رئیس. اولندش که خیلی مخلصیم. دومندشم که اگه میشه یه دونه از این اسباب بازیا که بهش می‌گن منوبوک برای ما ردیف کنین تا گازشو بگیریم برای ویرایش. سومندشم که بروبچز میگن ما نباس با مردم این تریپی حرف بزنیم. راسیاتش ما فقط تو بحث ها اینجوری تریپ زنجیر طلا ور می‌داریم. وگرنه یه گوشه چش بندازین به مشقامون، می‌بینین که اونجاها درسمون رو روونیم و خلاف رو غلاف می‌کنیم. خواستم ببینم اگه این تریپی حرف زدن کمپلت غدقنه، مام غلاف کنیم و مثل بچه مثبتها با قاشوق چنگال بحث بترکونیم. اما خداییش اینجوری بهمون خیلی بیشتر می‌چسبه. خلاصه گردن ما از مو باریکتره، دربست هم گوش به فرمون رئیسیم. لب بترکونین، لنگ و تسبیح غلافه. --امیرشاهین ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)پاسخ

مونوبوکم را برایتان کپی کردم. در مورد لحن هم بهتر است رسمی‌تر بنویسید. ویکی‌پدیا:شیوه‌نامه#دستور_زبان_و_سبک_نگارش بند چهارم. به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۶ (UTC)پاسخ
ریاست محترم دیوانسالاری ویکی‌پدیا
با سلام.
عطف به درخواست فوق، احتراما معروض می‌دارد متاسفانه تغییرات لازم در خصوص منوبوک مشاهده نگردید. خواهشمند است درصورت امکان دستورات لازم را امر به ابلاغ فرمائید. قبلا از همکاری آن استاد، کمال تشکر را دارد.
با تشکر و احترام--امیرشاهین ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)پاسخ
Ctr + F5 را بزنید. به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)پاسخ

تقاضای پرچم

[ویرایش]

اگه ممکنه به ربات بدبخت بیچاره من پرچم بدید. خدا یک در ویکی پدیا صد در ویکی واژه عوضتون بده.--هریوا ‏۲۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۳۵ (UTC)پاسخ

درود. اگر برای انجام کار خاصی پرچم موقت می‌خواهید بگویید تا سریع پرچم را بدهم. اگر کلاً پرچم می‌خواهید باید از طریق صفحهٔ رسمی درخواست پرچم کنید. به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۱۰ (UTC)پاسخ
درود بر شما. برای تغییر مسیر عناوین به ویکی واژه می خواهد. نمی دانم اصولا چنین کاری صحیح است یا نه؟! در هر حال از او خواستم تا گرفتن پرچم کارش را موقتا تعطیل کند تا تغییرات اخیر را بر هم نزند.--گردآفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۱۵ (UTC)پاسخ
کار درستی نیست. اشاره به ویکی‌واژه در صفحهٔ جستجو باید باشد. هنگامی که مدخل در ویکی‌پدیا یافت نشده باشد. نمونه به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۰ (UTC)پاسخ
(خورد به تعارض) حداقل ایرادش این است که سرتیترهای نوشته نشده را دیگر قرمز نمی‌بینیم و به حال خود رها می‌شوند.--گردآفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۲ (UTC)پاسخ
بله. به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۳ (UTC)پاسخ
خوب نمونه جالبی را اشاره کردید. این کار را بخواهیم انجام دهیم نیاز به دسترسی خاصی دارد یا خودتان می توانید به صفحه جستجو اضافه کنید؟ --گردآفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۵ (UTC)پاسخ
در مقام نظر خود مدیران توانند کرد: این متن باید بومی سازی شود و در صفحهٔ مربوط ذخیره. به‌آفرید ‏۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۴۳ (UTC)پاسخ

تلفظ

[ویرایش]

ممکن است اضاف شدن راهنمای نگارش اسامی خارجی بی بی سی را به سیاستهای ویکیپدیا بررسی کنید. فعلاً وضع اینها بلبشو است. هرکس طبق سلیقه اش عمل می کند نه طبق قانون. sicaspi ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)پاسخ

معتبرترین/اساسی‌ترین منبع به فارسی فریبرز مجیدی، فرهنگ تلفظ نام‌های خاص تهران: فرهنگ معاصر است در بیش از هفتصد صفحه (شامل ۳۰ زبان). منابع چاپی دیگر هم هست. مثلاً میرشمس‌الدین ادیب سلطانی راهنمای آماده‌ساختن کتاب فصلی را به این موضوع اختصاص داده‌است. ویکی‌پدیا:نگارش نام‌های خارجی را هم دریابید. آن راهنمای بی‌بی‌سی برای مطالعهٔ اولیه خوب است ولی در حدی نیست که مبنای سیاست قرار گیرد. البته من در نگاه اجمالی‌ای که کردم مورد نادرستی در آن نیافتم. به هر حال رهنمودهای شیوه‌نامه‌ای باید بر اساس قوی‌ترین منابع باشد نه در دسترس‌ترین. وانگهی من همهٔ منابعی را که نام‌برده‌ام خود می‌دارم. اگر موارد ابهام را در همان صفحهٔ درخواست معادل فارسی (یا همینجا) مطرح کنید با توجه به منابع پاسخ خواهم داد. بعد می‌توان تمام این موارد را به ویکی‌پدیا:نگارش نام‌های خارجی افزود تا فهرست کامل‌تر شود. به‌آفرید ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)پاسخ
خوبی اش همین روانی اش است و این که تکلیف را مشخص می کند و می گوید در مورد ترجمه ی لغت فرانسوی برای اولین بار باید به قواعد فرانسوی رجوع کرد. مساله این است که افراد به چنین چیزی تن در نمی دهند. اگر یک منبع ضعیفی، نامی را به غلط ترجمه کرده باشد بر این اصرار می کنند که نباید ترجمه یغلط تغییر کند. sicaspi ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)پاسخ

Konrad Zuse

[ویرایش]

با سلام. فرهنگ تلفظ نام‌های خاص دم دستتان هست؟ در مورد نام‌های آلمانی که با Z شروع می‌شوند پیشنهادش چیست؟ Raamin ب ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)پاسخ

سلام. گفته‌است «تس» نوشته می‌شود. (ص ۲۹) به‌آفرید ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۱۳ (UTC)پاسخ
مثال(هایی) هم زده؟ راستش کمی تعجب کردم که برای Z در اول کلمه، پیشنهاد «تس‍» داده! :) همان‌طور که می‌دانیم در فارسی در اول کلمه دو صامت نمی‌آید و مردم Zuse را «تِسوزه» خواهند خواند؛ همان‌طور که «تزار» روس را بر وزن «سزار» روم می‌خوانند.
کتاب در مورد نام‌های ژاپنی که با ts شروع می‌شوند چه می‌گوید؟ مثل Tsukuyomi و Tsubasa؟ Tsunami چه؟ کنجکاو شده‌ام ببینم این فرهنگ تلفظ نام‌های خاص چطور کتابی هست! برویم سفارش بدهیم. Raamin ب ‏۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۴ (UTC)پاسخ
درود. بله در فارسی دو صامت آغازی نمی‌توان داشت. از همین رو فارسی‌زبانان هنگام تلفظ یا یک همزهٔ آغازین می‌افزایند (معمولاً اگر صامت آغازین انقباضی باشد خصوصاً اگر ش یا س باشد: مثلاً school را اسکول می‌گویند) یا صامت اول را حرکت (معمولاً کسره) می‌دهند (مثلاً class را کِلاس (کِلس) می‌گویند.) به هر حال ظاهراً توجیه این منابع این است که همانطور که عیب نمی‌دارد که کْلاس را کِلاس گفت و برای جلوگیری از آوردن این این کسرهٔ اضافه کسی کلاس را لاس نمی‌نویسد. همانطور هم می‌توان تس‍ آغازین داشت. چنان که خود اشاره کردید تزار را شبیه سزار می‌خوانند اتفاقی هم نیفتاده است :-). مثال هم تا بخواهید در آن منبع یافت می‌شود. به کلام دقیق‌تر بخش اعظم کتاب فهرستی از نام‌هاست که صورت فارسی جلوی هر یک نوشته شده‌است و اصلیت کلمه ذکر شده‌است. در چند صفحهٔ آغازین راهنمای تلفظ آورده‌است که اگر کلمه‌ای یافت نشد در نمانیم. من الان بخش Z,z را آورده‌ام Zach را تساخ نوشته‌است. این فرهنگ شامل کلمه‌های ژاپنی نمی‌شود. فهرست زبان‌ها از قرار زیر است: آلبانیایی، آلمانی، اسلوواک، اسپانیایی/کاتالونیایی، انگلیسی/امریکایی، ایتالیایی، ایرلندی، ایسلندی، برزیلی (پرتغالی)، بلغاری، پرتغالی، چک، چینی، دانمارکی، روسی، رومانیایی، سوئدی، صربؤکرواتی، فرانسوی، فلاندری، فنلاندی، لاتویایی، لاتینی (رومی)، لهستانی، لیتوانیایی، مجارستانی، نروژی، هلندی/افریقای جنوبی، یونانی کهن، یونانی نو.

در مورد آوانویسی کلمه‌های ژاپنی در راهنمای آماده ساختن کتاب توضیح مختصری آمده‌است که کافی‌است «آوانوشت لاتین-انگلسی ژاپنی به سان فونتیک به خط فارسی برگردانده شود.» که احتمالاً معنی‌اش این می‌شود که تس‍ باید نوشت. این را هم بگویم که در فرهنگ نام‌های خاص کلمه‌های زیادی با اصل چینی دیده می‌شود که با ts آغاز می‌شود و در بسیاری از موارد دز آوانویسی شده‌اند: Tsunyi به صورت دزونی نوشته شده‌است ولی اگر بعد از tsi به صورت چی نوشته شده‌است: Tsien Tang چیئن تانگ نوشته شده‌است.به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۵۶ (UTC) اگر هم حوصله داشتید در مورد هانا قایتش (!!) یک چیزی بگویید. من دیگر بحثی با ایشان ندارم؛ وقتی کار به «مدرک از آلمان شرقی» و «معلم درپیت» برسد........................ Raamin ب ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)پاسخ

عجب. به‌آفرید ‏۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۱۳ (UTC)پاسخ

لطفاً کنراد زوسه را به کنراد تسوزه منتقل کنید. sicaspi ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)پاسخ

MERCY

سوغاتی تابستان

[ویرایش]

هدیه‌ای خوب تقدیم به دوستی خوبتر. تصویر رطب ثمر نخل خرما. ارادتمند : . -- محمديان ب ‏۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت 17:00 (UTC)

 است در مسافی، مارا به باغ خود دعوت نمودند، ودر پایان  آن روز دو سبد از رطب طلایی رنگ به عنوان کادو به ما بخشیدند.. این هم تصویر رطب طلایی رنگ سال ۲۰۰۹ . تقدیم به دوست گرامی می‌کنم..

--محمديان ۲۸ مهٔ ۲۰۰9، ساعت 17:00 (UTC) ]]

ممنون. همواره کامتان شیرین باد. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۲۳ (UTC)پاسخ

رسیدگى به مقالات

[ویرایش]

سلام به شما، لطفا اگر وقت كردید ، به وضعیت كاربر مانى رسیدگى كنید، این كاربر مجموعه از مقالات مربوط به مردم کرد، زبان کردی و اجزا آن نظیر زبان لکی را دایما بدون هر نوع بحث واگردانى میكند، مطالب واگردانى شده همگى به قید منبع نقل قول شده اند، ولى كاربر حتى نقل قول هاى مستقیم با ذكر منبع را به دلخواه خود تغییر میدهد و در داخل جمله نقل قول شده از منابع كلماتى را عوض میكند، مثلا اگر منبعى گفته باشد كه زبان لكى یكى از زبانهاى كردى است، وى كلمه كردى را برمیگرداند و آن كلمه را تبدیل به لرى میكند، ا ین كار تقلب آشكار است، تازه منبعى كه براى این كار به كار میبرد یك وبلاگ شخصى است از یك نفر به نام ANONBY.

منظورش هم این است كه بگوید یك زبان كردى وجود ندارد، بلكه چندین جور زبان است كه كردى نامیده میشوند، به این ترتىب راه را باز كند كه كه ادعا كند كه اصلا چیزى به نام مردم كرد وجود ندارند، و به این ترتیب اصلا صورت مشكل ذهنى خود را حل كند، به نظرم میرسد كه دچار نوعى ذهنى گرایى مفرط از نوع اینترنتى مبتلا شده كه واقعیات بیرونى را دیگر ادراك نمیكند و فكر میكند كه اگر مثلا در ویكى فارسى بنویسد كه اصلا كرد وجود ندارد و اینها اصلا چوپان هاى مهاجر به كوهستانها هستند، قضیه را حل كرده است! در مقالات مربوط به كردها برخوردى نژادپرستانه دارد كه مضر است، در ایران فعلى كه تعداد جوانان با سواد زىاد است نباید مقالات ویكى فارسى محلى براى نژادپرستى از نوع تبلیغات ارزان سلطنت طلب ها و محمدرضا پهلوى باشد كه تاریخ ایران را از كوروش كبیر شروع كرد و 250 سال قبل از آن را نادیده گرفت.

همانطور كه میدانید سلطنت طلبان افراطى در تبلیغات سیاسى حكومتى خود مطرح میكردند كه ما (ایرانى ها) همه فرزندان كوروش و داریوش هستیم!! بر اثر تبلیغات این گونه هر بچه بقالى هم باور میكرد كه جدى جدى فرزندى از نسل كوروش و داریوش است! ایشان گویا هنوز رسوبات این تبلیغات در ذهنش باقى مانده است، در هر حال برخوردى غلط با هر چه كه به كردها مربوط میشود دارد.

بنا بر این من پیشنهاد میكنم كه خود شما، تك تك این مقالات را بازبینى كنید، چون از گذشته هم مقالات مربوط به زبان، ادبیات و تاریخ ایران را مینوشتید اصل مطلب را میشناسید و از نظر رفتارى هم كه بیطرفانه قضاوت میكنید. من در مورد هر مقاله براى شما در صفحه بحث آن مقاله مطلبى در باره خلاصه بر خوردها و اختلافات نوشته ام.ojanfar ‏۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۹ (UTC)پاسخ

درود. لطفاً بر نیاشوبید. فقط از مورد مناقشه سخن بگویید و به نتایج بلندمدت ویرایش‌ها مپردازید. من نگاهی به مقاله خواهم انداخت تا ببینم اصلاً چه خبر است. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۹ (UTC)پاسخ
آنچه من می‌بینم که یک یا دو تغییر بوده‌است که توسط شما واگردانی شده‌است. و فعلاً دیگر خبری نیست. یعنی اگر از من درخواست نظر سوم می‌دارید باید اول نظر اول یا دوم مفصلاً بیان شده باشد تا من نظر سوم بدهم. چند نکتهٔ پراکنده هم بگویم: با توجه به منابع معتبر به نظر می‌آید که عنوان باید «زبان کردی» باشد و از گونه‌های مختلف کردی تحت عنوان شاخه یاد می‌شود. ریشه‌شناسی اصطلاح کرد باید در بخش مربوط به خود بیاید و نه در خط اول مقاله. امروز کرد معنی خاصی می‌دارد که پیشتر نمی‌داشت و وقتی سخن از کردی می‌رود ذهن متوجه قومی در غرب ایران می‌شود. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)پاسخ

درباره هانا رایتش

[ویرایش]

درود بر شما استاد گرامی. من در صفحه بحث کاربر توضیحاتی داده‌ام. جهت استحضار به خدمتتان رسیدم و مایه مباهات است اگر لازم دید اظهارنظر کنید. با توجه به قضیه آرکانزاس، بر فرض درست بودن تلفظ رایچ (که در گویش عامیانه همان رایچ می‌شود)، نوشتن عنوان مقاله با گویش عامیانه را چندان صحیح نمی‌بینم. سرچ گوگلی هم موید عرض بنده هست. با تقدیم احترامات،--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)پاسخ

درود بر شما. رسم بر این است که در برگرداندن واژه‌های بیگانه‌ای که به خط لاتین است بیشتر آوانویسی کنند تا حرف‌نویسی. یعنی کلمه را آنطور که به گوش می‌رسد می‌نویسند و نه لزوماً به گونه‌ای که بتوان صورت مکتوب آن را از از روی صورت فارسی آن بازسازی کرد. در مورد tsch آلمانی هم در منبع‌های بسیار معتبر فارسی آمده‌است که باید چ نوشته شود. در این موارد جستجوی گوگلی حجیت نمی‌دارد. تنها می‌توان بر اساس آن تغییرمسیر ساخت. و اما منابع:
  • ادیب سلطانی، میر شمس‌الدین (۱۳۸۱)، «روش نوشتن نامها و واژه‌های بیگانه در فارسی»، راهنمای آماده ساختن کتاب، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ص. ۲۲۲ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • مجیدی، فریبرز (۱۳۸۱فرهنگ تلفّظ نام‌های خاص، تهران: فرهنگ معاصر، ص. ۳۶

و این یکی که اتفاقی در کتابخانه‌ام دیدم:

  • انتخابی، نرگس (۱۳۸۵)، «[جدول] راهنمای تلفظ»، فرهنگ معاصر آلمانی-فارسی ریزه، تهران: فرهنگ معاصر

به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۲۱ (UTC)پاسخ

ممنون از توضیحات و بن مایه‌ها. برای من تقریبا مسجل است که گویش این نام رایچ است و مشکل نوشتار است. در فارسی هم «تش» با «چ» تلفظ می‌شود مانند «متشکرم» که قبلا مثال زدم که «متچکرم» گفته می‌شود (مثال دیگری به نظرم نمی‌رسد، شما می‌توانید مثال دیگری بزنید؟) جستجوی گوگلی از آن منظر برای من مهم است که هنگامی که شما نامی را در گوگل سرچ می‌کنید هیچگاه صفحه تغییر مسیر را رصد نمی‌کند و در نتیجه مقاله ویکی از دید جویندگانش پنهان می‌ماند. گذشته از این چرا ما در مورد آرکانزاس آنگونه عمل کردیم؟--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۷ (UTC)پاسخ
واج چ واجی مرکب است و درواقع ترکیب همان ت و ش است. وقتی ما برای واج مرکب علامت می‌داریم نباید به صورت تجزیه‌شده بنویسیم. متشکرم هم در واقع moteshakkeram است و نه motshakkeram. از این رو مچکرم تلفظ فصیح نیست. و هنگامی برگرداندن کلمه به خط لاتین باید moteshakkeram نوشت و نه mochakkeram. اصول کلی در برگرداندن این است که تلفظ فصیح کلمه را بر می‌گردانند و نه صورت عامیانه را. در مورد آرکانزاس هم من معتقدم که باید تلفظ صحیحش نوشته شود. ظاهراً رودخانه‌ای هم با همین نام وجود می‌دارد که این یکی آرکنزاس (آرکانزاس) تلفظ می‌شود. اتفاقاً در فرهنگ تلفظ نام‌های خاص: دو مدخل هست یکی Arkansas «آرکنسو» است (معادل آرکانسا. توجه کنید در این کتاب کمی از انگلیسی آمریکایی دور و به انگلیسی بین‌المللی نزدیک شده‌است) و دیگری Arkansas «آرکنزاس (آرکانزاس)» است. من نمی‌دانم چرا آنگونه عمل شده‌است. نبایست آنگونه عمل شدی. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)پاسخ
اما در مورد آرکانزاس آنگونه عمل شد که اتفاقا من هم از موافقان استفاده از این لغت به جای ارکنسا یا چیز دیگر بودم. حالا به نظر شما چه باید کرد؟ در مورد سرچ گوگلی هم نفرمودید که با آن چه کنیم؟ اینکه مقاله در جستجوی ملت نیاید و از خواندنش محروم شوند به نظرتان ناپسند نیست؟--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)پاسخ
از نظر من ملاک، منابع چاپی معتبر است. امتیاز صفحه در جستجوی گوگل فرع قضیه‌است. فرض اصلی این است که ملت به ویکی می‌آیند و از آنجا جستجو می‌کنند. در ضمن خود ویکی به قدری وزنهٔ سنگینی‌است که ممکن است مغلوب را غالب کند. یعنی عدهٔ زیادی به تبعیت از ویکی عنوان ویکیایی را بنویسند و اصلاً پس از مدتی عنوان ویکیایی رایج‌تر از عنوان پیشین شود. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۱ (UTC)پاسخ
آیا ما منبع چاپی معتبری داریم که درباره Hanna Reitsch مطلبی نوشته باشد؟ چون گمان من بر این است که نداریم، سرچ گوگلی اهمیت پیدا می‌کند چرا که جای دیگری غیر از وب نمی‌توان مطلبی درباره او یافت. من منابع برخط را که جستجو می‌کردم تنها یک وبلاگ را یافتم که او هم مقاله انگلیسی را (البته با نام هانا رایتش) ترجمه کرده بود. پس ملت به وب پناه آورده و به دنبال مطلب می‌گردند و اگر اینجا را پیدا نکنند، قطعا دست خالی بر خواهند گشت.--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۱۶ (UTC)پاسخ
چند منبع می‌داریم که نام را چگونه باید نوشت. ملت به وب‌پناه‌آورده به ویکی توانند آمدن و همان «هانا رایتش» را بجویند. نه تنها اطلاعات کسب خواهند کرد بلکه شیوهٔ درست نوشتن نام را هم خواهند آموخت :-) شیوه‌نامه‌ها و فرهنگ‌ها برای این تدوین شده‌است که ملت درست بنویسند. اگر قرار باشد که دنباله‌روی غیر متخصصان بود پس فرهنگ به چه درد می‌خورد؟ به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۱ (UTC)پاسخ
علاوه بر این کسی از صورت فارسی کلمه‌ای آگاه نیست می‌تواند کلمه را به خط لاتین + «از به را» بنویسد تا صفحهٔ فارسی مربوط با آن را بیابد. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۳ (UTC)پاسخ
یک نکتهٔ دیگر. اصلاً نتیجهٔ جستجو «هانا رایش» در گوگل چندان پرشمارتر از آنِ «هانا رایچ» نیست. در مورد نخست بسیاری از صفحه‌ها عربی‌است. حدود ۱۶ صفحه فارسی پیرامون هانا رایتش است "هانا+رایتش"++از+را+به&btnG=Search&meta= اینجا در مقابل "هانا+رایچ"&btnG=Search&meta= هفت صفحه. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)پاسخ
البته من سرچ در صفحات وب پارسی کردم "هانا+رایتش"&btnG=Search&lr=lang_fa ۳۲ نتیجه برای رایتش در مقابل "هانا+رایچ"&btnG=Search&lr=lang_fa&aq=o&oq=&aqi=g10 ۷ نتیجه برای رایچ بهم داد. به هر صورت من نظر شما را می پذیرم، ولی توضیحی در متن مقاله می دهم که رایتش اشتباه است تا موتورهای جستجو هر دو کلمه را بیابند. نظر شما چیست؟--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۵ (UTC)پاسخ
در سی و دوش هم هزار حرف‌است کلی‌اش تکراری‌است و گوگل خود یازده مورد را نشان می‌دهد. به نظر من به هیچ روی درست نیست که قرائت (در بهترین حال) ۳۲ (در واقع کمتر از ۱۱) نفر غیرمتخصص بر نظر معتبرترین آثار چاپی فارسی بچربد. اگر هم می‌خواهید هر دو نام را ذکر کنید بهتر است عنوان اصلی همان رایچ باشد و «رایتش» را به تمهیدی در متن بگنجانید که در جستجوی گوگل ظاهر شود (گرچه من اگر بودم این کار را هم نمی‌کردم) شما با انتخاب «رایتش» به عنوان مدخل اصلی جلوی گسترش نام درست را هم می‌گیرید. حالا میل خودتان است. به‌آفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)پاسخ

دست شما درد نکند. اگر امثال شما نبودند معلوم نبود بعضی ها ویکی را به کجا می بردند. ولی واقعاً چرا نباید r را اق تلفظ کرد؟ sicaspi ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)پاسخ

برای این‌که اگر یک آلمانی را بکشی نمی‌تواند بگوید «ق»! Raamin ب ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)پاسخ
پس این چیزی که می گوید چیست؟! آقای شتویبا را ول کنید، در کلن یا فرانکفورت واقعاً می گویند ر؟! جدی ؟! پس گوش ما عیب دارد؟! sicaspi ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۰۲ (UTC)پاسخ
دست شما درد نکند، یعنی من ویکی را به ناکجاآباد می بردم جناب سیساسپی؟ من که قانع شدم؟! جناب به آفرید دست شما هم درد نکند، ممنون از راهنمایی که کردید و وقتی که در اختیار من گذاشتید.--گردآفرید ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۷ (UTC)پاسخ
نه بابا ! كي به شما كار داشت! همانها را مي گويم كه هر دفعه يك چيز عجيب و غريب بي توجه به قاعده مي گويند. sicaspi ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۲ (UTC)پاسخ
اختیار دارید. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۱۴ (UTC)پاسخ
شما فرق «غ» و «ق» در زبان عربی را می‌دانید؟ تفاوتشان مثل "r" در زبان آلمانی و «ق» در زبان فارسی است. Raamin ب ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)پاسخ
در فارسي هيچ فرقي بين تلفظ غ و ق نداريم. حالا شما دوست داريد چرا غايچ نمي نويسيد؟! sicaspi ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۲ (UTC)پاسخ
در لهجهٔ تهرانی فرق نیست. در بسیاری لهجه‌ها هست. واج غ با واج ر در آلمانی معادل است. r را طبق سنت و انطباق با موارد دیگر ر می‌نویسند. r فرانسوی را نیز هم. منابع معتبر هم ایدون کرده‌اند. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)پاسخ
تا آنجا که من می‌دانم بسیاری از زبان‌ها (از جمله همهٔ هندواروپایی‌ها) «ق» ندارند ولی بسیاریشان «غ» دارند. در فارسی و کردی و... هم کلمه‌های قاف‌دار یا ترکی-مغولی و عربی‌اند یا تازه‌ساخته شده و یا تغییر یافتهٔ واژگان فارسی یا معرب. در ضمن هم در همین فارسی امروز بسیاری از خواص کاملاً رعایت تلفظ صحیح «غ» را می‌کنند. تلفظ صحیح «غ» در تمام مدارس ایران بهر قرآن‌خوانی به شاگردان آموخته می‌شود.

پ.ن. : به‌آفرید جان آنچه بالا در applyOnSelection+SuperTool نوشته‌ام، دیده‌ای؟؟ یوشیچی تویوهارا ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۶ (UTC)پاسخ

درود. بله. پاسخی دادم. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)پاسخ

تاریخ سیستان

[ویرایش]

با سلام، از توجهتان به این مقاله ممنونم، فقط این نکته را بگویم که نام تاریخ سیستان از پاورقی‌های روزنامه ایران قدیم گرفته شده است و به‌زودی این مقاله را تکمیل خواهم کرد. با سپاس --محسن ‏۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۵ (UTC)پاسخ

درود. بله آشنا هستم. منظور من این بود که دقیقاً بگویید کجای کتاب آمده‌است. برای نمونه کتاب فصلی در فضایل سیستان می‌دارد. ولی به معنی اشارت به نام کتاب نیست. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۱۱ (UTC)پاسخ

Luftwaffe

[ویرایش]

با سلام. فرهنگ تلفّظ نام‌های خاص یا فرهنگ معاصر آلمانی-فارسی ریزه اشاره‌ای به Luftwaffe دارد؟ باید این کتاب‌ها را حتماً اختیار کنم که دیگر بابت این چیزها بی‌خودی شما را به زحمت نیندازم! :) کتاب(های) خوب دیگری هم هست در این زمینه‌ها که پیشنهاد کنید؟ Raamin ب ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۳۸ (UTC)پاسخ

سلام. خواهش می‌کنم. من همان سه منبعی را که در بالا اشاره کردم می‌دارم. متأسفانه نیروی هوایی در هیچ یک یافت نشد. لوفت را در فرهنگ تلفظ نام‌های خاص به همان صورت که دیدید یافتم. اجزا را هم طبیعتاً در فرهنگ آلمانی-فارسی یافتم. به هر حال با توجه به راهنمایی‌های کتاب نظر من این است که لوفتوافه نوشته می‌شود. در فرهنگ تلفظ نام‌های خاص حتی‌المقدور کلمه‌ها را با فاصلهٔ مجازی ننوشته‌است. از این رو لوفت‌وافه پیشنهاد نمی‌شود. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۰۸ (UTC)پاسخ
جایی که یادم نیست خوانده بودم که اسامی خاص نباید به زبان فارسی ترجمه شوند. نگاهی می شود به بحث:لوفت‌وافه بیاندازید؟ آیا همین نام بر روی مقاله بماند؟ آشیانه عقاب چطور؟--گردآفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۲۳ (UTC)پاسخ
در واقع بحث بر سر این است که آیا این کلمه اسم خاص است یا نه. در مورد لوفتوافه تا آنجا که دیده‌ام همهٔ ویکی‌ها (حتی با خطی جز لاتین) (ظاهراً جز ویکی عربی) عین کلمه را به کار برده‌اند و نه در ترجمه‌اش را. آشیانهٔ عقاب از نظر من علی سویه است. من ترجمه را بیشتر می‌پسندم، با توجه به اینکه در انگلیسی هم ترجمهٔ کلمه رایج است و ما به واسطهٔ اختلاف خط باید در ترجمهٔ کلمه‌ها آزادانه‌تر عمل کنیم. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۳۳ (UTC)پاسخ

مي بخشيد هي مزاحم مي شويم، درهٔ سیلیکون را هم مي شود ببينيد. نبايد به سيليكان ولي منتقل شود؟ نزديكترين نوشتار به تلفظ آمريكايي اش اين است. به خصوص با آن همزه اصلاً در جستجو نمي آورد. (ببخشيد براي كيبورد) sicaspi ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)پاسخ

درود یافت نشد. با توجه به رهنمودهای فرهنگ و فرهنگ وبستر: o در silicon شوا هم تلفظ تواند شد. از همین رو سیلیکن باید نوشت. دربارهٔ اینکه چقدر نام خاص است نظر خاصی نمی‌دارم. جز اینکه ترجمه‌اش از نظر من بی‌ایراد است. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)پاسخ
آخر معلم ما كه خود شان يو سي ال اي خوانده اند و برجسته اند مي گويند سيليكان، بوران، به جاي سيليكن و بور. sicaspi ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)پاسخ
با آ هم غلط نیست. سنّت نگارش بیشتر شبیه آن است که عرض کردم. ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۶ (UTC)

اسم خاص است. بالاخره يك جايي است. وگرنه سانتاباربارا را هم بايد به بارباراي مقدس منتقل كرد. چون در آمريكاست بهتر نيست با آ بنويسيم؟ اگر موافق ايد مي شود منتقل اش كنيد؟ sicaspi ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)پاسخ

مهم ولیاش است که بخشی از نام خاص است یا خیر. سیلیکن را که نگفتم ترجمه کنید.. در مورد آ: خیر در همین لهجهٔ آمریکایی با شوا هم معمول است. وبستر بر اساس تلفظ آمریکایی‌است. یک نکتهٔ کلی (کمی مرتبط با بحث) اینکه در آوانویسی تا لهجهٔ ده‌کوره یا لهجهٔ محلی پیش نمی‌روند. معمولاً در حد زبان استاندارد نگاه می‌دارند مگر اینکه مطالعات زبان‌شناسی بخواهند انجام دهند یا به دلیل دیگری بخواهند طرز بیان را نشان دهند. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۰ (UTC)پاسخ

رده بندی

[ویرایش]

در مورد رده بندی آیا ترجیح بر این نیست که نام رده تا حد ممکن کوتاه باشد؟ (رده:ارتش آمریکا) به نظر شما صحیح است یا (رده:ارتش ایالات متحده آمریکا)؟ البته در انگلیسی که (رده:ارتش ایالات متحده) رده بندی شده‌است. بعد هم (رده:نیروی هوایی آمریکا) بهتر از (رده:نیروی هوایی ارتش آمریکا) نیست؟ چون آنها که فکر نمی‌کنم مثل ایران ارتش و سپاه داشته باشند؟--گردآفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۳۰ (UTC)پاسخ

از نظر من خیر الکلام ما قلّ و دلّ. تا هنگامی که ترکیب از نظر دستوری یا از نظر دیگری نادرست نباشد و ابهامی هم ندارد صورت کوتاه‌تر را می‌پسندم. ولی شاید که توافق‌های دیگری بر سر نام‌گذاری در موردهای خاص بوده باشد که من ندانم. در این دو مورد با شما هم‌نظرم. به‌آفرید ‏۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۳۹ (UTC)پاسخ

شاهدبازی

[ویرایش]

درود. بی زحمت نگاهی به بحث:شاهدبازی بیاندازید و نظرتان را بگویید تا تکلیف رده اش را معلوم کنیم. مشکلی هم درباره رده بندی دگرباشان جنسی دارم که اگر زحمتی نیست اظهارنظر کنید.--گردآفرید ‏۳۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)پاسخ

درود. شاهدبازی گرایش جنسی نیست. نوعی رفتار جنسی‌است. به‌آفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)پاسخ
دگرباشی جنسی: ال جی بی تی است. به‌آفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۴ (UTC)پاسخ
ممنون از پاسخ. خوب فرق رفتار و گرایش در چیست؟ بچه بازی و همجنس بازی و... را چطور رده بندی کنیم؟ بعد هم شاهدبازی و بچه بازی بالاخره یکی هست یا خیر باید جدا باشند؟--گردآفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)پاسخ
گرایش فقط همان ال جی بی تی و دیگرجنس‌گرایی‌است. رفتار، رفتار است که البته ممکن است برخاسته از فتیشی خاص یا سلیقه‌ای بخصوص باشد و هر نفر با هر گرایش جنسی این رفتارها/سلایق را ممکن است بدارد. مثلاً یک نفر فقط از مردمان اَبَرفربه خوشش می‌آید. یا یک نفر فقط به سیاهپوستان کشش جنسی می‌دارد. شاهدبازی و بچه‌بازی هم از نظر من باید جدا باشد. بار معنایی و بستر فرهنگی متفاوت می‌دارد. حتی اگر عمل یکسانی انجام شود. به‌آفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)پاسخ
ممنون از توضیح.--گردآفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)پاسخ

نستراداموس

[ویرایش]

آقای به آفرید یکی به داد این مقاله برسد. مقاله نوسترآداموس.   GOODMAN  بحث‏‏۳۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۲ (UTC)پاسخ

درود. خودتان سلاخی‌اش کنید. دو سه بند شسته‌ورفته بنویسید. به‌آفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۸ (UTC)پاسخ

خرفستر

[ویرایش]

در هاتکت هنگامی که به زیررده‌ای می‌خواهیم رده:ایکس|نام را اضافه کنیم، اگر قبلا رده:ایگرگ|نام وجود داشته باشد دچار اشتباه می‌شود و ارور می‌دهد که رده:ایکس|نام قبلا وجود دارد و مجبوریم دستی وارد کنیم. اگر لازم بود به طور خاص نام ببرم.--گردآفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۵۹ (UTC)پاسخ

باشد. بر می‌رسم. ممنون از گزارش. فعلاً باید بروم. به‌آفرید ‏۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۴ (UTC)پاسخ

یادبود

[ویرایش]

سلام، باز هم درخواست همیشگی، لطفاً اگر زحمتی نیست یادبود قفل شده امروز را (2 ژوئن) به آنچه پایینتر مینویسم تغییر دهید. ممنون:


۲ ژوئن:


--سیمرغ ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)پاسخ

توماس یا تامس هاردی؟ وضع این یادبودها هم خراب است. متاسفانه نشانی از کشورهای فارسی زبان در آن دیده نمی شود. بالاخره با ویکیهای دیگر باید یک فرقی داشته باشد. ممکن است نظری درباره‌ی ویکی‌پدیا:نظرخواهی برای روند یادبودهای برگزیده بدهید؟ من قسمتهایی را از دستورالعمل انگلیسی بدان افزودم، ممکن است برای پایان این بحث ضرب الاجلی تعیین کنید؟ sicaspi ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)پاسخ
شرمنده. گرفتاری زیاد بود. دیر شد. به‌آفرید ‏۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۰ (UTC)پاسخ

نظری راجع به یادبودها ندارید؟ sicaspi ‏۷ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)پاسخ

به نظرم کمی آنگلوساکسن-محور است. گمان نبرم در ویکی انگلیسی تولد «انوری ابیوردی» که با وارد کردن زبان روزمره به شعر تحولی در زبان شعر فارسی پدید آورد در صفحهٔ یادبودهای برگزیده دوام آورد که حالا ما بخواهیم تامس هاردی را بگذاریم. این فقط یک مثال بود. به هیچ وجه قصد تخطئهٔ کسی که این مورد را به یادبودهای برگزیده افزوده‌است (و اصلاً نمی‌دانم کیست) نمی‌دارم. به‌آفرید ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)پاسخ

جوانان و یک ادعا

[ویرایش]

با دورد، به‌آفرید جان گروهی از جوانان ما در اينجا ادعا نموده‌اند که: هیچگاه در زبان فارسی به دریای سرخ، خلیج عربی نمی‌گفته‌اند، دیدم شما که گویا خود به منابع جغرافیایی قدیمی فارسی چندی دسترسی داری، ادعای این جوانان را در آن‌ها بررسی کنی و پاسخ را در همان‌جا بنویسی. با سپاس --یوشیچی تویوهارا ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۴ (UTC)پاسخ

باشد نگاه می‌کنم. ولی تا پایان این هفته سخت گرفتارم. تا آنجا که می‌دانم یونانیان بودند که بیشتر علاقه داشتندی که این دریا را به این نام باز خوانند. در فارسی دریای قلزم و امثال آن گفته‌اند. حالا ببینم چه می‌یابم. به‌آفرید ‏۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۸ (UTC)پاسخ
دریای سرخ مگر خلیج است؟! sicaspi ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)پاسخ
تا پیش از حفر کانال سوئز بود. کلاً هم خلیج و دریا (بسته به چگونگی دریا) گاه به جای هم به کار می‌روند. مثلاً بعضی‌ها حتی دریایی عمان را خلیج عمان گفته‌اند. به‌آفرید ‏۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۸ (UTC)پاسخ

کمک!

[ویرایش]

به آفرید عزیز کمک! راضی نمودن گردآفرید خیلی سخت است! البته برای نظرات گردآفرید خیلی ارزش و احترام قائل هستم! اما ایشان خیلی سختگیر است! خواهش می‌کنم به من کمک کنید تا مقاله «محمد علی میرزا دولتشاه» قابل انتشار در ویکیپدیا شود! تشکر آرش--کمانگیر ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)پاسخ

من فقط قوانین را در حد توان اجرا می‌کنم و حق تکثیر یکی از از مواردی است که بنیاد ویکیمدیا به آن خیلی حساس است. جناب به آفرید، لطفا ایشان را با توجه به تخصصتان راهنمایی فرمایید که چگونه از مطالب منابع استفاده کنند که ناقض حق تکثیر نگردد. به صفحه بحث من هم نظری بیفکنید. با سپاس،--گردآفرید ‏۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)پاسخ
درود. خطاب به آرش عزیز: ساده‌ترین کار این است که پس از خواندن مطلب صفحه/کتاب/مجله/روزنامه را ببندید یک لیوان چای صرف کنید و سپس آنچه به یاد می‌آورید را بنویسید. ساختار و جمله‌بندی کلام و انتخاب کلمه‌ها نباید کپی یا بیش‌ازحد شبیه به منبع اصلی باشد. بازگویی مطلبی به قلم خود بی نقض حق تکثیر نیاز به کمی ممارست می‌دارد. احتمالاً گردآفرید گرامی مطلب بازنوشتهٔ شما را بر توانند رسید. دریغا که من طی چند روز آینده حضور پررنگی در ویکی نمی‌توانم داشت. به‌آفرید ‏۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۲۲ (UTC)پاسخ

درود بر شما!

[ویرایش]

به آفرید عزیز، درود بر شما، ای کاش همه دوستان ویکیپدیایی مثل شما با محبت برخورد می کردند، بعضی وقت ها بعضی برخوردها خیلی دلسرد کننده می شوند، اما برخورد شما بسیار زیبا بود، به روی چشم، به من چند روزی زمان بدهید تا مطالب را همانگونه که فرمودید باز نویسی نمایم، با تشکر فراوان، آرش--کمانگیر ‏۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۴۵ (UTC)پاسخ

میز مرجع

[ویرایش]

سلام، لطفا سری به میز مرجع (که متاسفانه کم رونق است)، بزنید. چند سوال مطرح کرده‌ام شاید بتوانید راهنمایی‌ام کنید. سپاس.  GOODMAN  بحث‏‏۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)پاسخ

حذف سریع الگوی اضافی

[ویرایش]

سلام من الگو:Goodman را به وجود آوردم به خیال اینکه می‌توانم برای امضا از آن استفاده کنم. اما زمانش منجمد است. همیشه همان زمان خاص را نشان می‌دهد. خواهشمندم آنرا حذف کنید. شرمنده.  GOODMAN  بحث‏‏۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)پاسخ

پنجم ژوئن

[ویرایش]

در تاریخ ۵ ژوئن (امروز) عنوان تاریخ تولد آدام اسمیت درج شده است. این عنوان درست است اما در اصل در تقویم جولیانی (Old Style) این وضعیت صادق است. به حساب تقویم گرگوری (امروزی)، تاریخ ولادت او ۱۶ ژوئن می‌شود. در مورد درج تاریخ‌ها و یادبود‌ها لطفا به این موارد دقت شود. در صفحه بحث صفحه اصلی هم مطرح شد. با تشکر.  GOODMAN  بحث‏‏۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)پاسخ

کپی لفت

[ویرایش]

اگر دوست من عکسی گرفته باشد و من (شفاهی یا به وسیله ایمیل) اجازه انتشار عکس او را از او گرفته باشم، چطور می‌توانم آنرا در ویکی‌پدیا آپلود کنم؟ (تحت چه لیسانسی). باتشکر.   GOODMAN  بحث‏‏۷ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)پاسخ

بستگی به اجازه‌ای می‌دارد که دوستتان به شما داده باشد. برای بارگذاری عکس در ویکی، مجوز انتشار عکس باید مجوزی آزاد چون مجوز مستندات آزاد گنو باشد. در این مجوز حق تغییر تکثیر و توزیع اثر (با ذکر نام پدیدآور) داده می‌شود. به‌آفرید ‏۷ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)پاسخ
اوهوم، یعنی به عبارت دیگر اصل بر برائت است! یعنی اگر مطمئن باشیم عکسی که آپلود می‌کنیم دارای حق‌تکثیر نیست با ذکر منبع و پدیدآورنده آنرا آپلود می‌کنیم. درست است؟   GOODMAN  بحث‏‏۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۹ (UTC)پاسخ
نه. شما باید حتماً از صاحب حقوق مادی اثر اجازه داشته باشید. در ویکی‌پدیا هم اجازه‌نامهٔ کتبی به عنوان مدرک درخواست می‌شود. Raamin ب ‏۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۴ (UTC)پاسخ
این «اجازه‌نامه کتبی» باید چگونه باشد؟ یعنی ویکی‌پدیا چه تضمینی دارد که کسی آن‌را جعل نکند و برای اصطلاحاً Certificate کردن آن باید چه کرد؟   GOODMAN  بحث‏‏۱۷ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)پاسخ

کولوسئوم

[ویرایش]

می بخشید این کولوسئوم که عکسش اول آمده نباید به کلوزیوم منتقل شود؟ درست اش کدام است؟ sicaspi ‏۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۱۶ (UTC)پاسخ

درود. فعلاً به فرهنگ تلفظ نام‌های خاص دسترسی نمی‌دارم از این رو از ضبط مختار فارسی آگاه نیستم. لیک اینقدر می‌دانم که با «س» صحیح است. چه در تلفظ لاتین و چه در تلفظ انگلیسی. پیرامون «ئ‍» هم اینقدر می‌گویم که [در این مورد] طبق عادت زبانی فارسی‌زبانان آوردن ی‍ میانجی وز همین رو اجتناب از نوشتن «ئ‍» غلط نیست، که حتی پسندیده است. به‌آفرید ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)پاسخ

رده

[ویرایش]

سلام. با توجه به این نظرتان، آیا مجازیم که رده را حذف کنیم؟ (من با نظر شما کاملا موافقم) --Adler ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۲ (UTC)پاسخ

سلام. خود حذفش کردم. به‌آفرید ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۵ (UTC)پاسخ
سپاس. من این ویرایشتان را جایی‌ ‌های لایت کردم. نه از جهت رجز خوانی، بلکه معتقدم باید در دیدگاه بیشتر کاربران نسبت به رده بندی انقلابی‌ رخ دهدو اینجور مثال‌ها زمینه فکری را آماده خواهد کرد. --Adler ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۲ (UTC)پاسخ

Moses Mendelssohn

[ویرایش]

نظر شما در این‌باره چیست؟ Raamin ب ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۳ (UTC)پاسخ

دیلمى

[ویرایش]

سلام به شما، همانگونه كه چندى پیش نوشتم، در مقالات مربوط به زبانها و اقوام ایران معمولا اختلاف نظراتى بروز میكنند، كه خوب است نظر سوم را دخیل كرد. یكى از این گونه مقالات، مقاله دیلمی (زبان دیلمى) است. پس از ویرایش Manazarib (در تاریخ ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۹ ) اختلاف نظرى بین كاربران بروز كرد، كه محور اصلى آن این است كه آیا دیلمى زبانى مستقل بوده یا هست و یا همان زبان گیلكى بوده و یا هست، گروهى از كاربران گیلكى سخت بر این نظر پافشارى كردند كه اصلا چیزى به نام زبان دیلمى وجود نداشته و همان گیلكى است و حتى تقاضاى حذف كردند، كه نشد. پس از آن تاكنون بر سر جمله به جمله این مقاله تاكنون مبارزه سنگین خط به خط شده است.

فعلا موجودیت آن در دوران قدیم اثبات شده و با وجود اسناد در مقاله آمده است، ولى همان دوستان بر این نظرند كه خوب این زبان در گذشته بوده ولى دیگر موجود نیست و امروزه مردم كوهستانها به یكى از لهجه ها ى گیلكى حرف میزنند. خلاف این نظر هم در كتاب كلباسى صراحتا آمده كه گویش فعلى دیلمى یكى از لهجه هاى گیلكى است، یعنى وى به عنوان زبانشناس موجودیت فعلى این گویش را میپذیرد ولى در رده گیلكى دسته بندى میكند، كه با وجود مدرك ولى دوستانمان نمیپذیرند، و خیلى ساده مدارك را حذف میكنند!!

این عین نوشته خانم کلباسی است: گویش های كناره دریای مازندران

زبان‌ها، گویش‌ها یا لهجه‌هایی که امروزه در کناره دریای مازندران به کار میروند علاوه بر دو گونه اصلی به نامهای مازندرانی (طبری) و گیلکی، انواع زیر را شامل میشوند: تالشی، تاتی، کردی، طالقانی، افتری، زابلی، بلوچی، گوداری، کتولی، افغانی، لری، ترکی، ترکمنی، عربی، فارسی، روسی، قزاقی، گالشی و دیلمی. گونه اخیر لهجه ایی از گیلکی است که امروزه در کوهستان‌ها به کار می‌رود.[۱].

این عین نوشته ربیع بدیعى است: لهجه هاى شمالى در سراسر سواحل جنوبى و جنوب غربى دریاى مازندران، همچنین در بخش شمالى ارتفاعات البرز متدوال است كه میتوان از این لهجه ها گیلكى، طالشى، دیلمى، مازندرانى، گرگانى را نام برد كه هر یك بنوبه خود در داخل تفاوت مختصرى دارند. [۲]

این عین نوشته احمد كسروی است: احمد كسروی مولف كتاب شهریاران گمنام در مورد دیلمان و دیلمستان می‌نویسد: "ولایت جنگلی و كوهستانی كه در نقشه امروزی ایران، گیلان نام دارد، در زمان ساسانیان به دیلمان یا دیلمستان معروف بود. چه این ولایت از روزی كه در تاریخ‌ها شناخته شده نشیمن دو تیره مردم بوده كه تیره ای را "گیل" و دیگری را "دیلم" می‌نامیدند. گیلان یا تیره گیل در كناره‌های دریای خزر در آنجاها كه اكنون رشت و لاهیجان است می‌نشستند و با آذربایگان (آذربایجان) و زنگان (زنجان) نزدیك و هم‌سامان بودند. ولی دیلمان در كوهسار جنوبی آن ولایت در آنجاها كه اكنون رودبار و الموت است جای داشته و بیشتر با قزوین و ری همسایه و نزدیك بودند."

این زبان هنوز هم گویشور دارد در همان مناطقی که ذکر شده‌است روزنامه جام جم
سعی در حذف کردن زبانی نکنید.. سیاوش ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)پاسخ

همانطور که می‌بینید دو منبع اول کاملا آکادمیک است.

سوال كاملا مشخص این است كه آیا به نظر شما دیلمى را باید زبان قدیم و منسوخ نامید و یا بقایاى آن زبان موجود است، براى این ادعا مدارك نیز ذكر شده است.

ولی دوستان همانطوری که خود نوشته و عمل کردند، وجود یک گویش دیلمی را قبول ندارند، و پیشاپیش آن را رد میکنند.

:من اما به عنوان یکی از مخالفان سرسخت این مقاله و با این اعتقاد که هرگز، در هیچ دورهٔ تاریخی و در هیچ جغرافیایی، هیچ گونهٔ زبانی با نام و عنوان دیلمی وجود نداشته‌است (توجه کنید بحث زبان است نه قومیت و مردم)، این‌جا بار دیگر دلایل خود را تکرار می‌کنم، تنها برای روشنی ذهن خواننده‌ای که نمی‌خواهد دروغ و جعل را به عنوان دانش بخواند:...

گونه‌های زبانی رایج در استان گیلان را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد:

۱) گونه‌های گیلکی

۲) گونه‌های غیرگیلکی از گروه زبان‌های کرانهٔ خزر.

۳) گونهٔ ترکی آذری (غیر ایرانی).

... و در توضیح زبان‌های غیرگیلکی این‌ها را نام می‌برد: تالشی، تاتی و کرمانجی

VƏRG ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)پاسخ

در این که یک گویش دیلمی وجود دارد که جای شک نیست، ولی بر سر طبقه بندی آن اختلاف نظر هست با این دوستان، و اینکه گویشوران گیلکی بگویند، گویش دیلمی وجود ندارد که راه حل نیست، باید اسناد علمی سخن بگویند، مثلا خانم کلباسی می‌گوید دیلمی گویشی است در کوهستانها، و آنرا به عنوان زیر طبقه گیلکی تقسیم می‌کند.

این نکته مورد اختلاف است: گویش دیلمی معاصر وجود دارد يا نه و لهجه ایی از گیلکی است یا نه.

موارد اختلاف در مورد ساير زبانها هم كم كم دارند متبلور ميشوند كه آنها را هم مطرح ميكنم كه بررسى كنيد. من دستچینى از مباحث را هم ضمیمه میكنم ، كلیت مباحث هم كه موجود است. با تشكر.

ojanfar ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۶ (UTC)پاسخ

بخشى از بحث ها جهت اطلاع

[ویرایش]

درود، متاسفانه نظر شما در مورد زبان دیلمی، افراطی و غیرقابل قبول است، چنان که خود شما نوشته‌اید شما اساسا وجود زبان دیلمی را در طول تاریخ انکار می‌کنید، در حالی که اسناد و مدارک معتبر وجود دارند، و دیگر این که برای اثبات حرف خود، از سایت خودتان [۶] هم به عنوان مدرک استفاده می‌کنید که بی نیاز از توصیف است. در چنین جوی ادامه یک بحث علمی و مستند غیر ممکن است و فقط اتلاف وقت بیهوده‌است. شما یک موضع شخصی نسبت به این مطلب دارید (به هر دلیلی هم که باشد.) و مایلید که آن را زورچپان کنید، این کار در ویکی فارسی مقدور نیست، در مورد وجود دیلمی در زمان حاضر باید گفت که حتی نویسنده هم دارد، ولو این که شما نپسندید.ojanfar ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۸ (UTC)پاسخ

عملکرد کاربرانی که اینجا در ویکی فارسی اعمال فشار جهت حذف مقاله زبان دیلمی کردند و پس از عدم موفقیت در حذف تمامی مقاله کوشش در حذف جمله به جمله میکنند، واضح است. من هم به نوبه خود مایلم که نظر سومی را در این مقاله دخیل کنم، به همین دلیل نیز از آقای به آفرید که خود مقالات فراوانی در ادبیات و تاریخ ایران دارد، دعوت به همکاری در این مقاله می‌کنم.ojanfar ‏۲۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۰۳ (UTC)پاسخ


درود، چنین چیزی غیرممکن است که به دلخواه و توافق من و شما زبانی را لهجه بنامیم، مگر این که سند علمی موجود باشد، چون هم برای دیلمی قدیم و هم دیلمی امروزین و نیز گیلکی قدیم و نیز گیلکی جدید اسناد موجود است، جلوتر از همه نوشته‌های خود دکتر ناتل خانلری را فراموش نکنید، ایشان گیلکی بود و این جملات را نوشته:

۶) دیلمی ... «زبانشان یکتاست و غیر از فارسی و عربی است»

۷) گیلی یا گیلکی : ظاهرا گویشی جداگانه از دیلمی بوده‌است.

  • در زمان معاصر
  • اول: دکتر خانلری درباره زبانها و گویش‌های ایرانی نوشته‌است و نه لهجه‌های ایرانی.
  • دوم: دکتر خانلری بین دیلمی و گیلکی قدیم تفکیک قایل شده و آنها را جدا از هم آورده‌است.
  • سوم: صحبتی از لهجه بودن یکی و زبان اصلی بودن آن دیگری نکرده‌است، بلکه صحبت از دو گویش جدا از هم کرده‌است
  • چهارم: در دوران‌های اخیر ولی به هم نزدیکتر شده‌اند ولی گیلکی... خود به چند شعبه منقسم است که با یکدیگر اندک اختلافی دارند.
  • پنجم: زبان‌های گیلکی و فارسی جدا از هم هستند و یکی نیستند

شمارهی مردم گیلکی زبان از یک میلیون نفر تجاوز می‌کند؛ اما اکثریت قاطع آنها زبان رسمی ایران یعنی فارسی را نیز میدانند

گیلکی و فارسی حتی هم شاخه هم نیستند، گیلکی از شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است ولی فارسی از شاخه جنوب غربی است.

دکتر پرویز ناتل خانلری دربارهی زبان دیلمی: [۳]. ojanfar

اگر به بحثی که برای حذف این مقاله در گرفت دوباره دقت کنید، خواهید دید که موافق و مخالف این بحث به این نتیجه رسیده بودند که اگر هم گونهٔ زبانی با عنوان دیلمی باشد، در گذشته بوده نه امروز.

این واقعیت را تقسیم‌بندی گونه‌های زبانی دکتر نادر جهانگیری (زبان‌شناس) در کتاب واژه‌نامهٔ گیلکی گویش لاهیجان (چاپ دانشگاه مطالعات خارجی توکیو) نشان داده‌است که در دوران معاصر چیزی به نام گونهٔ زبانی دیلمی وجود خارجی ندارد و در تنها منبعی که برای این ادعا ارائه شد (سایت مجعول دیلمستان) که نمی‌تواند منبع مناسبی باشد، به نظر می‌رسد با در هم آ<یختن لهجهٔ گالشی از زبان [[گیلکی] و زبان تاتی دست به خلق گویش دیلمی در دوران معاصر زده شده‌است.

چرا که در همان تقسیم‌بندی دکتر نادر جهانگیری و نیز با یک سفر کوتاه به مناطق نام‌برده شده در این متن (دیلمان و اشکور به ویژه) می‌توان فهمید که آن‌چه که نویسنده از آن با عنوان دیلمی نام برده همان لهجهٔ گالشی است که از لهجه‌های اصیل و بکر زبان گیلکی محسوب می‌شود.

VƏRG ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)پاسخ

این زبان هنوز هم گویشور دارد در همان مناطقی که ذکر شده‌است روزنامه جام جم
سعی در حذف کردن زبانی نکنید.. سیاوش ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)پاسخ

من اما به عنوان یکی از مخالفان سرسخت این مقاله و با این اعتقاد که هرگز، در هیچ دورهٔ تاریخی و در هیچ جغرافیایی، هیچ گونهٔ زبانی با نام و عنوان دیلمی وجود نداشته‌است (توجه کنید بحث زبان است نه قومیت و مردم)، این‌جا بار دیگر دلایل خود را تکرار می‌کنم، تنها برای روشنی ذهن خواننده‌ای که نمی‌خواهد دروغ و جعل را به عنوان دانش بخواند:

VƏRG ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)پاسخ

درود، متاسفانه نظر شما در مورد زبان دیلمی، افراطی و غیرقابل قبول است، چنان که خود شما نوشته‌اید شما اساسا وجود زبان دیلمی را در طول تاریخ انکار می‌کنید، در حالی که اسناد و مدارک معتبر وجود دارند، و دیگر این که برای اثبات حرف خود، از سایت خودتان [۷] هم به عنوان مدرک استفاده می‌کنید که بی نیاز از توصیف است. در چنین جوی ادامه یک بحث علمی و مستند غیر ممکن است و فقط اتلاف وقت بیهوده‌است. شما یک موضع شخصی نسبت به این مطلب دارید (به هر دلیلی هم که باشد.) و مایلید که آن را زورچپان کنید، این کار در ویکی فارسی مقدور نیست، در مورد وجود دیلمی در زمان حاضر باید گفت که حتی نویسنده هم دارد، ولو این که شما نپسندید.ojanfar ‏۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۸ (UTC)پاسخ

درود. همه شما که در این بحث‌ها شرکت کردید موجودیت زبان دیلمی معاصر را از زبان خانم ایران کلباسی پذیرفته‌اید، چون ایشان می‌گوید که دیلمی هنوز هم در نواحی گیلان و... صحبت می‌شود، ولی معتقد است که لهجه ایی گیلکی در نواحی کوهستانی است.

گروه گیلکی سهیم در این بحث‌ها نمی‌پذیرد که گویش مستقلی است، جدا از گیلکی بلکه می‌گویند که گویش یا لهجه ایی است ازگیلکی، خود مردم آن نواحی یا روشنفکران آنها نظر دیگری دارند که شما رد می‌کنید و حذف می‌کنید (که کار صحیحی نیست و به زندگی آرام شماها در آینده در کنار هم کمکی نخواهد کرد، این پدیده در سایر نقاط ایران و در میان مردم دیگر نیز دیده می‌شود)

چون دورانی است که تعداد با سوادها و جوانان زیاد شده و خیلی‌ها در جستجوی هویت خویش هستند، حالا دیگر خود دانید که به چه راهی در آیند می‌خواهید بروید! وقتی که شما به سینه آقای مهدی برسری از سا یت دیلمستان به این ترتیب دست رد می‌زنید، معلوم است که چه واکنشی تولید خواهید کرد، بترسید از روزی که در آینده تعداد بیشتری از باسوادان و روشنفکران آن مناطق با قلم و سایت و مجله و مقاله و... رودر روی شماها بایستند و تنفری عمیق ایجاد شود، من این مسایل را در سرتاسر ایران دیده‌ام. برحذر باشید.ojanfar ‏۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)پاسخ

  1. ایران کلباسی، گویش کلاردشت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶ ص. بیست و دو
  2. ربیع بدیعى، جغرافیاى مفصل ایران، ( جلد دوم: جغرافیاى انسانى ).ناشر اقبال 1360 ص. 208
  3. زبانها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری

ojanfar ‏۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۶ (UTC)پاسخ

اعداد ترتیبی

[ویرایش]

سلام.باید نوشت ۶۱مین یا شصت و یکمین؟ --Adler ‏۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۰۴ (UTC)پاسخ

با حروف اصیل‌تر است. حالا چرا ام نه؟ (شصت‌ویکم) به‌آفرید ‏۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۹ (UTC)پاسخ
مثلا شصت و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی، و در جایش، دولت چهل و هشتم ایران. اینطور است دیگر نه؟ یا اینکه بگوییم چهل و هشتمین دولت ایران؟ فرق اساسی‌ دارند؟--Adler ‏۱۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)پاسخ
خیر. فرق اساسی نمی‌دارند. بر این گمانم بودم که برای چیزی چون الگوی عدد می‌پرسید: برای پارامتر «عدد ترتیبی». به‌آفرید ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۱ (UTC)پاسخ
آهان. راستش شروع نموده بودم به اینچنین اصلاحاتی، بعد دیدم در فضای مقالات نمونه‌های فراوانی وجود دارند، به شک افتادم که شاید آن روش هم پذیرفته شده است. --Adler ‏۱۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۹ (UTC)پاسخ

اخطاریه

[ویرایش]

کاربر محترم به جای تهدید بدون منطق دیگران و نیز عدم احترام به حقوق دیگران بهتر است فکری به حال ویکی فارسی نمایید که علمی ترین مطالب و پر بارترین صفحات آن از حد دشمنی با اقوام ایرانی و توضیح نکته به نکته زندگی بازیگران پورنو فراتر نمی رود .--Alaz ‏۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۶ (UTC)پاسخ

حالا دشمنی با زندگی‌نامه بازیگران فیلم‌های پورنو دیگر چرا! :-) --سندباد ‏۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)پاسخ

سوال

[ویرایش]

با درود. "ارجاع داده نشده‌است" درست است یا "ارجاع داده‌نشده‌است" یا شاید "ارجاع‌داده‌نشده‌است"؟-- بهزاد بحث ‏۱۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۴۰ (UTC)پاسخ

درود. اولی. به‌آفرید ‏۱۳ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۶ (UTC)پاسخ

درخواست

[ویرایش]

لطفا به در خواست من مبنی بر خذف حساب کاربری ام رسیدگی شود . با تشکر--Alaz ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۹ (UTC)پاسخ

لطفا رسیدگی شود اگر نمی توانید اعلام کنید !--Alaz ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)پاسخ

حساب کاربری را حذف نمی‌توان کرد. ولی صفحه کاربری را می‌توان. می‌توان حساب کاربری را به حسابی دیگر تغییر نام داد. به‌آفرید ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)پاسخ

لطفا صفحه کاربری من را حذف نمایید با تشکر . --Alaz ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۳۳ (UTC)پاسخ

نظر

[ویرایش]

درود. احتراماً، نظر شما چیست؟بحث:کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸-- بهزاد بحث ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۳ (UTC)پاسخ

درود. به نظر من عنوان کودتا [هنوز] برای مقاله مناسب نیست. ولی در مقاله باید نظراتی که واقعه را کودتا می‌دانند منعکس شود. مثلاً در بخشی جداگانه. عنوان کودتا هم به عنوان تغییر مسیر موجود باید باشد. به‌آفرید ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۸ (UTC)پاسخ
این مصاحبه را دیده اید؟ خیلی عجیب است. مخملباف نه یک سیاستمدار است و نه فرد ساده ای است که آبرویش را فدا کند.رسما خبر از پیروزی موسوی و جریان کودتا داده است.به نظرم ما می توانیم از عنوان کودتا استفاده کنیم. منابع خارج از ایران هم مثل اشپیگل یا نیوزویک تایید کرده اند. نرسی ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۳۶ (UTC)پاسخ
چه را تأیید کرده‌اند؟ کودتا را؟ مقالهٔ Spiegel را نشانم دهید که چنین چیزی را تأیید کرده. Raamin ب ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۳۹ (UTC)پاسخ
همان‌طور که هیچ منبع معتبری رأساً رویداد را کودتا نام نداده، ما هم در این دانشنامه چنین کاری نمی‌کنیم. Raamin ب ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)پاسخ
اینجاها را ببینید اقا رامین احتمالا دسترسی شما به منابع خیلی بیشتر از من است که در ایران هستم. با شناختی که از شما دارم بعید می دانم که طرفدار کودتاچیان باشید. :

بسیاری از منابع دیگر هم این را کودتا دانسته اند. نرسی ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۷ (UTC)پاسخ

فرق Tagesspiegel و Spiegel را می‌دانید؟ ادعای «بسیاری منابع دیگر» شما هم پایه و اساس ندارد. مقالهٔ Martin Gehlen در Tagesspiegel اولین جایی است که می‌بینم یک مقاله‌نویس در رسانه‌ای معروف عنوان کودتا به رویداد داده. و برای بار صدم؛ آن مقالهٔ Newsweek را برای اثبات مدعایتان نیاورید، آن فقط یک نقل قول است! Raamin ب ‏۱۴ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۰۴ (UTC)پاسخ

تقویت ظن کودتا

[ویرایش]

ببخشید مجددا مزاحم می شوم ، موسوی امروز در پیامی گفته است که در منزل تحت کنترل است و برای تایید ریاست جمهوری احمدی نژاد تحت فشار قرار دارد. نرسی ‏۱۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۵۱ (UTC)پاسخ

کریم امامی

[ویرایش]

نگاهی به کریم امامی بیاندازید، روی آن خیلی کار کرده‌ام. ببینید ظرفیت برگزیده شدن را دارد یا خیر؟. باتشکر.  GOODMAN  بحث‏‏۱۸ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)پاسخ

درود. خسته نباشید. بهتر است نخست برای مقالهٔ خوب نامزدش کنید. دوستان ایرادهای احتمالی را گوشزد خواهند کرد. پیشنهاد من در گام اول این است که ویکی‌پدیا:بخش آغازین مقاله را با توجه به رهنمود کامل‌تر کنید. به‌آفرید ‏۱۸ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)پاسخ
حالا چطور است؟ امیدوارم بهترش کرده باشم.   GOODMAN  بحث‏‏۱۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)پاسخ
اگر مطرحش/نامزدش کنید دوستان مشکلات احتمالی را یک‌یک باز خواهند گفت. به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)پاسخ

???

[ویرایش]

درود،

این برگردان واژهٔ consciousness به معنایی که اینجا (و در فلسفهٔ ذهن) به کار رفته ما را به ستوه آورده. واژه نامه ها هم دقیق نیستند و interchangeably بکار می برند این واژگان را. بلاخره من این واژه را چه ترجمه کنم بنظرتان؟ آگاهی، خودآگاهی، هوشیاری، ...؟

and how do I distinguish consciousness from awareness? Theyre not exactly the same.

همینطور برای cognition و perception؟--زرشک ‏۱۸ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)پاسخ

درود. آری آشتفگی به چشم می‌خورد. به نظر من consciousness را خودآگاهی بنویسید. فرهنگستان هم همین معادل را به کار برده‌است. awareness را آگاهی [یا احیاناً با توجه به متن چیز دیگری] توانید نوشتن. cognition را ظاهراً شناخت (یا معرفت) گویند. فرهنگستان هم شناخت گفته‌است. perception ادراک است. که به پارسی اندریافت گویند و بوعلی و دیگرانش به کار برده‌اند. به‌آفرید ‏۱۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)پاسخ

اگر خودآگاهی را برای consciousness بکار بریم، و آگاهی را برای awareness، آنوقت تکلیف self-awareness چه میشود؟ چراکه در مباحث consciousness studies تا جایی که اطلاع دارم گمان نکنم واژهٔ consciousness و self-awareness معادل یکدیگر باشند. این جدول و این صفحه را ببینید. بنظرتان چاره اینجا (از نظر انتخاب واژگان) چیست؟ تا این واژگان درست ترجمه نشوند، من نمیتوانم مقالاتشان را بسط دهم، چون باعث confusion خواهند شد.

  • awareness = ?
  • self-awareness = ?
  • consciousness = ?
  • self-consciousness = ?

تشکر--زرشک ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)پاسخ

[تعارض]
می‌توانید self-awareness را «خویشتن‌آگاهی» بنویسید. consciousness را دست نمی‌توانیم زد. (به سبب این که معادل مصوب می‌دارد وگرنه آن بهوشی هم توانستیمی گفت).
aware را واقف هم می‌توان گفت. self-aware خودواقفی می‌شود. یعنی آنکه به خود وقوف می‌دارد. به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)پاسخ
تتمه
awareness = آگاهی / وقوف، واقفی
self-awareness = خودواقفی، خویشتن‌آگاهی
consciousness = خودآگاهی (مصوب فرهنگستان)
self-consciousness: خودآگاهی مفرط. خود-خودآگاهی. خود-نگرانی [این برابر محبوب من است]. در اینجا «نگران» به معنی دلواپس نیست. بلکه به معنی در حال نگریستن است. مثل جوشان. یعنی در حال جوشیدن. چنان که حافظ می‌گوید: «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد». پس خود-نگرانی یعنی کسی که دائم دارد به خویشتن نگاه می‌کند. این حالت تا حدی مبین همان حالت روان‌شناختی‌است که به آن self-consciousness می‌گوییم. در عین حال «نگران» خواه‌ناخواه دلواپسی را هم القا می‌کند باز تا حدی در راستای آن حالت روان‌شناختی‌است.

به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)پاسخ

اگر perception را ادراک گوییم، پس intuition را چه بگوییم؟ آیا حس برای perception بهتر نیست؟زرشک ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)پاسخ

perception به معنی ادراک یا اندریافت خیلی جا افتاده‌است. مثلاً در ترجمه‌ای که ویکنز (G.M. Wickens) از اخلاق ناصری (The Nasirean Ethics) ارائه داده‌است ادراک به‌ذات را Perception of Essence ترجمه کرده‌است. intuition شهود است. به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۳۳ (UTC)پاسخ
حس معادل sense است. به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)پاسخ

مجددا ممنون.--زرشک ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)پاسخ

خواهش می‌کنم. به‌آفرید ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)پاسخ


21 ژوئن

[ویرایش]

لطفاً بحثهای مطروحه در بحث ویکی‌پدیا:یادبودهای برگزیده/۲۱ ژوئن را هرچه سریعتر بخوانید و نظر تان را بنویسید.اینجا را هم بی زحمت بایگانی کنید. sicaspi ‏۲۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)پاسخ