بانو
بانو واژه یا لقبی است برای جنس مؤنث که بار معناییِ احترامآمیز دارد و معمولاً در فرهنگ عامه به زنان یا دخترانی گفته میشود که مورد احترام هستند. در زبان انگلیسی از واژهٔ lady استفاده میشود.
معانی واژه
[ویرایش]در لغت نامه دهخدا بانو را برابر با: بانو. ( اِ ) رئیسه. و گمان میکنم از بان بمعنی حارس و حافظ و دارنده و امثال آن است و «واو» علامت شفقت یا تأنیث یا تصغیر است.(یادداشت مؤلف / دهخدا). رئیسه. (یادداشت مؤلف / دهخدا).زن. برابر آقا. خانم. خاتون. خاتون خانه. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری ص 188). ست. خاتون. سیده. ستی. بیگم. خدش. بیکه. حره. آغا. بزرگ خانه. خاتون خانه. (انجمن آرای ناصری). کریمه. بی بی. (برهان قاطع). ایشی. (فرهنگ اوبهی). ربّه. خانم بزرگ. (از فرهنگ شعوری ج 1). خانم و خاتون که زن محترمه باشد. (فرهنگ نظام). ج ، بانوان و بانویان. (ناظم الاطباء).
به هرجای نام تو بانو بود
پدر پیش تختت به زانو بود
تاریخچه کاربرد واژه بانو
[ویرایش]قدیمترین کاربرد این عنوان، در یکی از الواح تخت جمشید به خط عیلامی به صورت ba-nu-ka- (احتمالاً با تلفّظ بانوکا، ¦ ka ¦ nu ¦ Ba در لوحه شماره ۱۷۰۸) است که ظاهراً عنوان ملکه آتوسا (¦ Hutaosa، هوتس) دخترکورش، همسر داریوش و مادر خشایارشاه، بوده است. در فارسی میانه و پارتی به صورت «بانوگ»، چندین بار در «کتیبه شاپور اول درکعبه زردشت»، در عنوان زنان دربار و به عنوان لقب ناهید ایزد بانوی نگهبان آب؛ در «کتیبه کردیر در کعبه زردشت» در نام آتشکده «اَناهیدْ بانوگ» در «کتیبه نرسی در پایکولی» برای همین ایزد؛ در متون زردشتی فارسی میانه به همین عنوان به صورت «اَرذویسوربانوگ» در لقب سپندارمذ، پنجمین امشاسپند، ایزدبانوی نگهبان زمین، مادر مخلوقات و نماینده بردباری و شکیبایی اهورامزدا به صورت «کَدَگْ بانوگِ وَهِشْت» (کدبانوی بهشت)؛ بر روی دو مُهر از روزگار ساسانیان آمده است. در ادبیات فارسی در نامهای بازمانده از دوران افسانه ای و تاریخ ایران پیش از اسلام مانند «گُشَسب بانو» (دختر رستم، همسر گیو و مادر بیژن)، «زربانو» (دختر رستم از خاله شاه کیقباد)، «شهربانو ارم» یا «بانو ارم» (دختر گودرز و همسر رستم)، «بانودخت» (مادر خسرو اول)، «شهربانو» (دختر یزدگرد سوم) و «جهانبانو» خواهر او دیده میشود.
استعمال واژه بانو در دوره ساسانیان
[ویرایش]در اوایل دوره ساسانیان، به شهادت «کتیبه شاپور اول در کعبه زردشت»، بانوگ در سلسله مراتب زنان بزرگ دربار در مرتبه سوم، پس از «بانْبِشْنان ـ بانْبِشْن» (ملکه بزرگ)، «شهربانبشن» (ملکه کشور)، «بانبشن» (ملکه ایالتی) قرار داشته و در نام این مقامات به کار رفته است : «بانوگان هَنْدَرْزْبَد» اندرزبد و مشاور زنان، عنوان شخصی به نام «یَزدْبَد» که مشاور و مرشد روحانی زنان دربار بوده است؛ «نَرْسِه دُخْتِ سَگان بانوگ»، ملکه سکاها؛ «چَشْمَگ بانوگ» زنی بزرگ از درباریان؛ «مِرْدود بانوگ»، مادر شاپور.
ریشه واژه بانو
[ویرایش]درباره ریشه و پیشینه و معنای این واژه نظریات گوناگونی هست که هیچیک قطعی نیست، امّا وجه مرجّح این است که این واژه به شهادت الواح عیلامی تخت جمشید در ترکیب نام چندین زن و مرد دوره هخامنشیان (مانند § nus ¦ traba § , S § Irdabanus) و نیز در اردوان nu ¦ -ba ¦ arta، در ترکیب نام چند تن از شاهان اشکانی، دیده میشود، با واژه سنسکریتی ـ nu ¦ bha (روشنی، خورشید) که در ترکیب bhanu-mati (زن زیبا و شایسته) وجود دارد و باستاک اوستایی ـ nav ¦ ba یا ـ nu ¦ ba در ساخت چندین واژه مرکب از ریشه ¦ ba (درخشیدن)، نسبت دارد. از این ریشه در زبانهای ایرانی نوین «بُن» به معنی روز در زبان آسی و «بام» و «بامداد» به معنی صبح پگاه در فارسی و نیز در «بامی» یا «بامیگ»، صفت بلخ، به معنی خاوری یا روشن دیده میشود. بنابراین، به احتمال زیاد، بانوگ عنوانی با معنی اصلی «درخشان، روشنی بخش» و معنی مجازیِ «بزرگ و زیبا» برای زنان بزرگ و والاتبار بوده است. کاربرد صفت و عنوان «کَدَگ افروز» به معنی خانه افروز یا روشنی بخش خانه برای «سرآمد زنان» و نیز ترکیبات کنایی «هفت بانو» (سیّارات سبع) و «شش بانو» (ماه و پنج سیاره عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل) و نیز وجود عنوانهایی با معانی مشابه برای زنان بزرگ در دیگر زبانها (مثلاً Erlaucht آلمانی به معنی فروزان و درخشان و بعداً به معنی شریف) را میتوان مؤید این فرض دانست.
نظریه ای در مورد ریشه واژه
[ویرایش]نظریه های دیگر مانند یکی بودن اصل این واژه با جزء «بان» در مرزبان و نگهبان از ریشه ¦ Pa به معنی «پادن و پاییدن» و نیز با «بان» صورت دیگر بام به معنی «خانه» و نیز به معنی «خداوند» و مؤنّث آن از طریق مقایسه «کدخدا» و «کدبانو»، به دلایل علمی زبانشناختی متّکی نیست. نظر آیلرز مبنی بر اینکه واژه بانو به احتمال قوی صورت کوتاه شده و مصغّر بانبشن (در اوستایی به صورت ni -pa ¦ no ¦ /nma ¦ no ¦ ma d) به معنی ملکه است با این اشکال بزرگ روبرو میشود که در این صورت «بان»، جزء اوّل آن، باید به معنی خانه (¦ no ¦ no/nma ¦ ma d اوستایی) باشد و این با ترکیب کدبانوگ با دو جزء به معنی خانه ناسازگار میشود.
معنی واژه در فارسی میانه
[ویرایش]این واژه که در فارسی میانه در ترکیب «کدگ بانو» (کدبانو) نیز فراوان دیده میشود و برخلاف بانبشن ـ که ظاهراً استعمالش متروک شده و تنها در ارمنی برجای مانده است ـ با همان معانی به فارسی رسیده و کاربردش با معانی «زن و همسر»، «زن بزرگ و محترم» و «شاهبانو» ادامه یافته است.
کاربرد واژه در دوره اسلامی
[ویرایش]در دوره اسلامی در عنوان زنان شاهان و بزرگان کاربردی محدود دارد و از همان آغاز و بخصوص از روزگار فرمانروایی شاهان ترک نژاد به بعد، به تدریج عنوانهای عربی، ترکی و مغولی مانند سِتّی، سیّده، حرّه، بی بی، آغا، خاتون، بگم / بیگم و خانم جایگزین آن شده است، با این حال در ترکیب بعضی نامها به صورت «بانو» و «بانویه» برجای مانده است؛ مانند «بانو» نام خواهر هارون الرشید و نام جدّه امیر خلف بن احمد، «بانویه» در نام خواهر یعقوب لیث و مادر اسحاق کازرونی عارف قرن پنجم، «ابن بانو» نام امیر بحرین در ۲۹۰، «ارجمند بانو» (همسر شاه جهان)، «بهره ور بانو»، «پری بانو»، «تاجبانو»، «جهان زیب بانو» (دختر داراشکوه، شاهزاده تیموری هند)، «گوهربانو»، «بانوبگم» (همسر همایون، پادشاه تیموری هند)، «بانوترکان» (همسر محمدبن سعد از اتابکان یزد)، «بانو جهان» (همسر امیر مبارزالدین محمد میبدی). بانو در نام بعضی از آبادیهای ایران نیز همچنان مانده است؛ مانند «بانو» در مهاباد و شهرکی در پارس، «بانوده» در هزار پی آمل، «بانوان» در بانه و سردشت، «بانو صحرا» در کرج، «بانو کُندال» در چاه بهار و «بانو گُشَسب» در گچساران.
نگارخانه
[ویرایش]جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ویکیپدیا انگلیسی
- فرهنگ دهخدا