لری جنوبی
لُری جنوبی | |
---|---|
لری دومِنی[۱] | |
زبان بومی در | ایران |
منطقه | غرب آسیا |
قومیت | مردم لر |
شمار گویشوران | حدود ۵ میلیون نفر[۲] (بدون تاریخ) |
الفبای فارسی در ایران | |
کدهای زبان | |
ایزو ۱–۶۳۹ | luz |
ایزو ۲–۶۳۹ | luz |
ایزو ۳–۶۳۹ | در زمانهای گوناگون:mamasani 1241 – لری ممسنیboyer.a 1238 – لری بویر احمدیbahmaei 1238 – لری بهمئیshuli 1241 – لری شولیliravi 1238 – لری لیراوی |
لری جنوبی نام دستهای از گویشهای زبان لری است. دانشنامه ایرانیکا، [۳][۴] فهرست لینگوییست[۵] و اتنولوگ[۲] گویشهای لری را به دو شاخه لری شمالی و جنوبی تقسیم کرده اند. گویشهای لری با تفاوتهای کم و بیش از هم سخن گفته میشوند.[۶] دانشنامه ایرانیکا گویش لری را به دو دسته کلی لری شمالی و لری جنوبی تقسیم کرده است.[۳][۴] از سوی دیگر فهرست لینگوییست لری را به سه دسته لری شمالی، لری بختیاری و لری جنوبی تقسیم کرده است که لری جنوبی شامل ( لری بهمئی، لری بویراحمدی، لری ممسنی، لری شولی، لری لیراوی و...) دستهبندی کرده است.[۵]گویشهای جنوبی زبان لری دارای تفاوت عمده در افعال، ضمایر، حروف اضافه و حتی گرامر با کردی و فارسی است. برای مثال علامت جمع در لری به سه گونهٔ " ئل، یل و گل " است که در فارسی وجود ندارد. حروف اضافه همچنین متفاوت است برای مثال؛ سی ← برای، نه ←را، وه ← از-به و… که متفاوت از کردی و فارسیاند.
لری جنوبی با لری بختیاری ۸۶ درصد و با لری شمالی ۷۸ درصد به هم شباهت دارند مردم لر با یک زبان با لحجه های متفاوت سخن می گویند .[۷] شباهت لری بختیاری و جنوبی به گونه ای است که به دو روش میتوان لری جنوبی را از لری بختیاری تشخیص داد:
- در گویش لری بختیاری ضمیر متصل سوم شخص مفرد و جمع که در فارسی"ش" است به صورت "س" تلفظ میشوند. مانند: بؤوخشش(اونو ببخش): بؤوخشس/ خوش (خودش): خوس. در لری جنوبی، "ش" همان "ش" تلفظ میشود.
- تلفظ متفاوت و تفاوت در برخی واژگان؛ برای مثال در لری بختیاری به مادر «دا»، ولی در لری جنوبی «دِی» یا «دای» گفته میشود.
جغرافیا
[ویرایش]لری جنوبی در پنج استان عمده تکلم میشود:[۸]
- کهگیلویه و بویراحمد: تمام استان
- خوزستان: شهرستانهای بهبهان، امیدیه، رامهرمز، صیدون، هندیجان، ماهشهر، رامشیر، آغاجاری، هفتکل و باغملک
- فارس: اکثریت شهرستان های ممسنی، فراشبند، رستم، سپیدان، بخش های کامفیروز شمالی، کامفیروز جنوبی، گله دار، سده و بخشی از جمعیت شهرستان های کازرون، اقلید، آباده، کوه چنار، مرودشت، بیضا، شیراز
- بوشهر: شهرستان های دیلم، گناوه، بخشی از دشتستان و تنگستان و همچنین دهستان انگالی
- اصفهان: بخش های پادنا، پادناعلیا و شهر حنا
اصطلاحات
[ویرایش]- و خۆ گرۆتن:به خودگرفتن:اعتراف کردن vakhỏ gerỏtan
- آمخته وابیدن:عادت کردن، آموخته شدن،خو گرفتن Amokhta vabiyan
- بونگ کردن:صدا زدن،بانگ زدن bong
- ورفراهسن:یهو پریدن varfrahesan
- چاکسن: چاک خوردن،چاکستن chakesan
- ترزسن: سوختن مو انسان یا پوست مو حیوان terzesan
- بُل کردن: بال کردن، پریدن bol
- دک زدن: درنگ کردن dok
- دردن: پاره کردن-دریدن derdan
- تک کردن: چکیدن tok kerdan
- پق کردن: اخم کردن pogh
- سیل کردن: نگاه کردن seyl
- شی کردن: شوی کردن، شوهر کردن shi
- بسی کردن: فرستادن bsi
- بهر کردن:تقسیم کردن bahr
- رو کردن:حرکت کردن (رو کن:حرکت کن)row
- تنگسن :tengesan پرتاب شدن(همان تنگیدن در گویش های منطقه ی فارس که در لری تنگستن گفته میشود)
- ور کردن: بر کردن،به تن کردن،پوشیدن را var kerdan
- ور دادن: انداختن ver dayan
- تر دادن: غلتاندن ter
- وتاسه رفتن: به تاسه رفتن: از نفس افتادن در اثر گریه یا خنده زیادtaasah
- واداشتن: نگه داشتن vadashtan
- جر کردن: دعوا کردنjar
- رمسن/رمبسن:رمبیدن یا رمبستن،فرو ریختن راrombesan/remesan
- نشسن سرکرپا:نشستن روی دوپاsar krapaa
- سک زین: سیخونک زدن sok zayan
- لک زین: چرت زدن lek zayan
- داسون گرتن: کنایه از بد گفتن پشت سر دیگران-داستان گرفتن (داسون یا داستون همان داستان هست )daasoon
- رنجه رنجه کردن:ریزریز کردن renja renja
- شفت دادن: سخن را به درازا کشاندن Sheft
- غمه زدن: غمبه زدن-غرولند کردن ghoma
- غل زدن: غل غل کردن- جوشیدن ghel
- کمخزه کردن/ کُمسُخَه: خزیدن بچه نوزاد روی شکم komkheza / komsokhah
- چنگ پل کردن:راه رفتن نوزاد روی دو دست و دو زانو Changa pol
- لت و لو خوردن: تلوتلو خوردن lat low
- خنج زین: چنگ زدن،خنج زدن khenj
- بنا کردن: آغاز کردن bena kerdan
- مله کردن: شنا کردن mala kerdan
- مندیر بیدن:منتظر بودن bandir biyan
- آخون کردن: خرمن کردن Akhoon
- تش برکردن: آتش برکردن tash bor kerdan
- تنگ کردن: محکم بستن چیزی مانند بار خر Teng
- (پشک دادن): ریختن و پخش کردن چیزی مانند آب Peshk dayan
- مُهل دادن:اجازه دادن mohl dadan
- یه پاره: بعضی
- بیو وَ دینم : بیا به دنبالم beuo VA dinom
افعال
[ویرایش]- گروتن: گرفتن gerotan
- وَریساۮَن: پا شدن-: پاشو varisaḓan
- جکسن:دویدن:جیکسم-جیکسی-جیکس-جیکسیم-جیکسیت-جیکسن jekesan
- جݵسن:دویدن jesan
- واداشتن:نگهداشتن (وادار:نگه دار)vadashtan
- خُوسیۮَن: خسبیدن، خوابیدن khowsiḋan
- اِسَیَن:گرفتن (بسون:بگیر)Esayan
- وابین (وابیدن): شدن- وابید-> وابود-> (شد) Vabiyan
- ورچردن: بالا رفتن از چیزی مانند صخره با چنگ و پا varchardan
- ورموتسن: پلاسیده شدن varmootesan
- پروسن (پروستن):پرورش یافتن (به منظور بیان اینکه چیزی مانند ترشی خوب جا افتاده و به عمل آمده به کار میرود)parvestan
- ورریچسن:از هم باز شدن و پخش وپلا شدن یک مجموعه (ورریچنادن تلویزیون: باز کردن و جداکردن قطعات تلویزیون)varichesan
- دلسن:نشت کردن و بیرون رفتن شیره یا آب چیزی Dalesan
- واپلادن (واپلاییدن): آب چیزی را گرفتن Vapladan
- وراشکنادن: یک باره از جا پریدن و فرار کردن Varoshkanadan
- پشکسن: پخش و پلا شدن Peshkesan
افعال ماضی یا مضارع استمراری که با اضافه کردن «می» به ریشه فعل در فارسی ساخته میشود در لری بویراحمدی با اضافه کردن «ای» ساخته میشود:
- میرم: ایرم
- میرفتم: ایرݴتُم
- میپزم: ایپزُم
- میپختم: ایپۆتم
- میرفتند:ایرݴتن
بعضی کلمات مانند توانست و دانست به این صورت نبوده و با اضافه شدن (ست) به قسمت اصلی فعل مضارع ساخته میشوند. در لری بیشتر افعال گذشته با اضافه شدن این یکی (ست) ساخته میشوند مانند:
- کَنِس: کندست، کنده شد
- پِرِس: پَرست، پرید
- بۆرس: بُرست، برید (از نفس افتاد)
- خندِس: خندید
- دِرِس: دریده شد
- گِریوِس: گریه کرد
- چّسبِس: چسپید
- خارِس: خارید
- جُمبِس: جمبید
ماضی نقلی در این گویش با اضافه شدن (اِ) به ماضی ساده ساخته میشود که در نوشتن به (ه) تبدیل میشود مانند:
- رݴتمه=رفتهام
- گۆتیه: گفتهای
- بردیمه:بردهایم
- گۆتیته: گفتهاید
- گۆتیه: گفتهای
- ورگشتمه:برگشته ام
- اشنفتمه: شنفته ام، شنیدهام
- کردمه-کردیه- کرده-کردیمه- کردیته-کردنه:کردهام-کرده ای- کرده -کردهایم- کردهاید-کردهاند
علامت جمع
[ویرایش]علامت جمع در این زبان «اَل» میباشد. مثال:
کتابَل (کتابها)، ماشینَل (ماشینها)، کُرَل (پسرها)
- برای ضمایر اول شخص و دوم شخض به صورت «نَل» به کار میرود. مثال:
ایمانل (ماها)، ایشانل (شماها)
- برای ضمایر سوم شخص به صورت «گَل» به کار میرود. مثال:
اینگل (اینها)، اونگل (اونها)
- برای کلماتی که آخر آنها صدا دار باشد «یَل» به کار میرود. مثال:
شاخَیَل (شاخهها)، بچیل (بچهها)
کلمه گله از همین ریشه گرفته شدهاست.
حروف اضافه
[ویرایش]حروف اضافهای که در لری به کار میروند با معادل فارسی خود تفاوت دارند. در زیر چند نمونه از این حروف اضافه را میبینیم:
- وه(va): به، از
مثال: ایخی بری وه کوچو؟ (میخواهی بری به کجا؟). وه کوچو اومِی؟ (از کجا آمدی؟)
- نه(na) / اَ(a): را
نکته: «نه» بعد از کلماتی که آخرشان صدا دار باشد استفاده میشود
مثال: تونَه دوس دارُم (تورا دوس دارم). کتابَه بۮه (کتاب را بده). جیجَهنه غذا وَش بۮه (جوجه را بهش غذا بده)
- سی(si): برای، واسه
مثال: بیو سی مو کار کو (بیا برای من کار کن). سیچه ایگریوی؟ (برای چه گریه میکنی؟)
پسوند "ین
[ویرایش]این پسوند به آخر برخی کلمات اضافه میشود و نشان دهنده زیاد بودن آن در فرد یا چیزیست که به آن نسبت داده شدهاست.
مثال:
- لونجین (لونج + ین): کسی که لبهای بزرگ و برآمده داشته باشد. لونج به معنی لب میباشد.
- پقین (پق + ین): اخمو، کسی که زیاد اخم میکند. پُق به معنی اخم میباشد. پُق کردن: اخم کردن
- کمین (کم + ین): شکمو، کسی که زیاد غذا میخورد. کُم: شکم
- مُل ملین (مُل مل + ین): پر مو. مُل: مو
ضمایر ملکی
[ویرایش]- اُم-اِت -اِش- مون- تون- شون نمونه: کتابُم- کتابِت- کتابِش- کتابمون- کتابتون- کتابشون
البته «ن» آخر ضمایر در زبان گفتاری اکثراً گفته نمیشود
ضمایر شخصی
[ویرایش]- مو- یو - وو- ایما- ایشا- اونگل
مثال:
- «ایما رݴتیم وه هونه»: ما رفتیم خونه
- «یو هونه سی مویه»: این خانه مال منه
جملهها
[ویرایش]- لِری دومِنی یَکی وَ لِغدییَل زُونِ لِریَه: لری جنوبی یکی از شاخههای زبان لری است.
- وَری بِفِک اَنومَتَه بِخو: پاشو برو درست را بخون
- یِنَه سی ایشا اِئسَمِه: این رو برای شما خریدهام.
نمونهای از ضربالمثلها
[ویرایش]- داری که خل وابی دَ راس وانیبو (درختی که خم شد دیگه راست نمیشه) در مورد آدمی که رذایل اخلاقی نهادینه شدهای دارد به کار میرود
- گلو دسش وَه گوشت نیرسه ایگه بوش ایا (گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده) موقعی گفته میشود که فردی توانایی انجام کاری را نداشته باشد و با بهانههایی سعی در انکار آن داشته باشد.
- خر همو خره جلش عوض وابیه (خر همون خره پالونش عوض شده) موقعی گفته میشود که فردی در ظاهری جدید فخر فروشی کند
- آردشه بݶته آربیزشه ور کشیۮه (آردشو بیخته و الکشو آویخته) در مورد کسی که از کاری برای همیشه دست میکشد و دیگر مسئولیتی را نمیپذیرد گفته میشود
- ایخمِت نه بهزه خوم (دوستت دارم نه بهتر از خودم) زمانی گفته میشود که یکی از دو دوست بخواهد چیزی را با دوستش تقسیم کند و تمایل دارد قسمت بهتر برای خودش باشد.
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.amazon.com/Phonology-Southern-Luri-Eric-Anonby/dp/3895867233
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ "Luri, Northern" (به انگلیسی). اتنولوگ. Archived from the original on 9 February 2014. Retrieved 21 September 2014.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ "E. Anonby, LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori" (به انگلیسی). Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 23 April 2013. Retrieved 23 April 2014.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ "Colin MacKinnon, LORI DIALECTS" (به انگلیسی). Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 26 January 2013. Retrieved 11 September 2014.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ "Language by Country" (به انگلیسی). Linguist List. ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴. Archived from the original on 10 September 2014. Retrieved 10 September 2014.
- ↑ «بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴.
- ↑ Ethnologue report for Bakhtiâri
- ↑ "Luri, Northern" (به انگلیسی). اتنولوگ. Archived from the original on 9 February 2014. Retrieved 21 September 2014.